یکی از فانتزی های دوران دبیرستان همه مان این بود که بفهمیم یکی از بچه های کلاس معلم خصوصی دارد. بعد که میدیدیم نمراتش خوب میشود، بگذاریم به پای پولدار بودن پدرش و معلم خصوصی اش. اینطوری وجدانمان هم از بابت کمتر شدن نمره خودمان، زیاد اذیت نمیشد.
من به مدرسه سمپاد (همان تیزهوشان خودمان!) میرفتم. رقابت برای کسب رتبه های بالا در آزمون ها و مسابقات مختلف در بین بچه های آنجا بسیار زیاد بود و تبعا درصد معلم خصوصی دارهای(!) کلاس هم بالا میرفت. مثلا یک روز میشنیدیم که فلان معلم مشهور شهرمان، میرود خانه حسین و به او شیمی درس میدهد؛ یا بهمان معلم، ساعتی بیسار تومان از مسعود برای تدریس فیزیک در خانه میگیرد. بهرحال دوران رقابت بود و المپیاد و کنکور و از این صحبتها دیگر!
اتفاقی که باعث شد یاد آن دوران بیفتم، خواندن این مطلب بود: «ایشان می فرمودند: «امامرحمت الله بعضی از درس ها را برای من تنها بیان می کرد؛ یعنی من بودم و ایشان و هیچ کس دیگر نبود که ایشان درس می گفت.» این کمتر اتفاق می افتد که یک استاد آن هم در سطح امامرحمت الله، برای یک نفر به صورت خصوصی درس گفته باشد. اما ایشان می فرمودند: «امام برای من تنهایی درس می گفتند.»»*.
این متن را که خواندم، واقعا به فکر و حسرت فرو رفتم. فکر از این نظر که خب بهرحال همه ما میدانیم که امامرحمت الله کم آدمی نبود. عارفی بود به معنای کلمه واصل. این فرد با عظمت، معلم خصوصی حاج آقا مجتبی بوده و به ایشان بسیار علاقه داشته است. عجب! چه آدمی بوده این حاج آقا مجتبی... . حسرت هم از این نظر که پیش خودم گفتم من در زمان حیات ایشان، سه سال تهران بودم و در این مدت، فقط دوبار به درس اخلاقشان رفتم! وجود همچین آدمی همین بغل دستم و کم توفیقی من غیر از حسرت خوردن چه دارد؟!




اخیرا کتابهایی از حاج آقا مجتبی منتشر شده و میشود که واقعا خوب و حرفه ای است. ناشر این کتابها هم «موسسه پژوهشی فرهنگی مصابیح الهدی» است که ظاهرا تنها مرجع رسمی انتشار آثار آقا مجتباست. همین امروز یکی اش را شروع کردم به خواندن و آن متن بالا را هم از همین کتاب آوردم. اسمش هست «حاج آقا مجتبی» همین! این هم از عکسش:

 
امیدوارم همه مان از این همه امکانات معرفتی که اطرافمان هست استفاده کرده و نهایت بهره را ببریم. وقت خودمان را هم تلف نکنیم. الگویمان قسمتی از همین کتاب باشد که حاج آقا مجتبی از دوران جوانی شان نقل میکنند: «وقت هایی که در قم در حجره بودم، بدون اغراق حدود 18 ساعت کار مفید می کردم.»!
...
شادی روحش، یک صلوات با حضور قلب بفرستید لطفا.
*راوی: حجت الاسلام هاشمی نژاد، کتاب «حاج آقا مجتبی»، صفحه 55.

یک نکته مهم: من واقعا با اینکه فقط از کرامات و بزرگی های افرادی که به رحمت خدا رفته اند بگوییم و حسرت نبودشان را بخوریم مخالف و متاسفم. بخاطر همین امیدوارم قدر عالمان عاملی که همین اطراف خودمان داریم را بدانیم و صبر نکنیم وقتی اجلشان سر رسید، نچ نچ کنان مثل من حسرت استفاده نبردن از محضرشان را بخوریم! کمی سرمان را بچرخانیم آنها را خواهیم دید. به ساکنان تهران توصیه میکنم از محضر بزرگانی مثل آیت الله قرهی (از شاگردان امام)، آیت الله جاودان (از شاگردان آیت الله حق شناس)، آیت الله مرتضی تهرانی (برادر همین حاج آقا مجتبی) و افراد دیگر که خدا را شکر، در این وانفسای شهوت پرستی، هنوز جلسات اخلاق و معرفتشان برپاست استفاده کنند. قدر فرصتها را بدانیم که چون همان مدلِ خیلی پر سرعتِ مرسدس بنز در گذرند...!