حضرت آقا چند روز پیش در مراسم اعطای سردوشی به دانشجویان دانشگاههای افسری ارتش، بیاناتی فرمودند. یک قسمت از این بیانات را بخوانید:

«...آنچه براى نظام جمهورى اسلامى حائز اهمّیّت است، استحکام ساخت درونىِ نظام جمهورى اسلامى است، استحکام درونى ملّت ایران است؛ همان چیزى که از روز اوّل تا امروز توانسته است این کشور را حفظ کند؛ اتّحاد ملّى، توجّه به آرمانهاى والاى نظام جمهورى اسلامى، توجّه به عزت ملی. ملّت ایران ملّت عزیزى است؛ انقلاب عزّت ملّت را به آنها برگرداند. گذشت آن زمانى که در خاک ایران یک گروهبان آمریکایى جرئت میکرد بزند توى گوش یک سرهنگ ایرانى؛ آن روزى که مسئولین کشور عزیز ما مجبور بودند که ملاحظهى دشمنان زیادهخواه و افزونخواه را بکنند، گذشت. جمهورى اسلامى، ملّت ایران را عزیز کرد، این عزّت باقى است، روز به روز هم این عزّت افزایش پیدا کرده است، بعد از این هم، هم وظیفهى آحاد مسئولین، و هم وظیفهى عموم ملّت ایران است که این عزّت را پاس دارند، از آن دفاع کنند. یک ملّت، با هویت اصلى خود، با عزّت خود سرافراز میماند و میتواند به پیشرفت برسد...»

خب این حرفها بسیار مهم و با معنی بود. یکی اینکه آقا می گویند گذشت آن زمانیکه ما مجبور بودیم ملاحظه این زیاده خواهان به عبارتی پررو را بکنیم. الان موضع ما قدرت است. پس می شود نتیجه گرفت این تحلیلی که دوستان چند وقت پیش از نرمش قهرمانانه می کردند و آن را به نوعی صلح تشبیه می کردند، بسیار تعبیر بیخودی است. البته همان موقع هم اگر کمی بیشتر دقت می کردند و پس و پیش حرفهای ایشان را هم می خواندند، متوجه اصل داستان می شدند.

این استحکام ساخت درونی نظام هم آقا خیلی رویش تاکید می کنند که راستش در مورد آن مطالعه ای نداشته ام. ان شاءالله در مورد آن می خوانم و اینجا برداشتم را می نویسم.

اما بهانه اصلی این مطلب آن سه خط آخر این پاراگراف بود. آنجا که آقا می گویند که وظیفه آحاد ملت (که من و شما هم داخلش هستیم!) این است که از این عزت پاسداری و دفاع کنیم. پس همه ما به قولی می توانیم جزو سپاه پاسدارانِ دفاع از عزت ملی باشیم!

خوشحال می شوم هرکدامتان بنویسید که به نظر شما چه کارهایی باید بکنیم تا وظیفه خودمان را انجام دهیم و از این عزت دفاع کنیم. خیلی هم تخیلی نباشد! سعی کنیم عینی و ملموس بنویسیم. من همین الان چند چیز که به نظرم می رسد را خواهم نوشت:

1. خب فکر کنم همه ما دانشجو هستیم. البته من فعلا فارغ التحصیل و پشت کنکوری ام! یکی از چیزهایی که من در طول این چهارسال می دیدم و واقعا الان که فکر می کنم بسیار ناراحت می شوم، وقت تلف کردن جماعت دانشجو ـ که خودم هم یکی از آنها بودم ـ هست. یعنی عجیب وقتها تلف می شود. حتی در داخل کلاس ها با گوش نکردن به حرف استاد و در عوض بازی کردن با این بازی های متنوع آندروید! خب آیا این کار ـ یعنی بی توجهی به مظهر علم که همان کلاس درس و استاد هست ـ نوعی بی عزت کردن خودمان نیست؟ علم مسلما عزت می آورد، و بی توجهی به آن و سبک انگاشتنش بی عزتی. بله این را می دانم که بسیاری از دروس و کلاس ها بی فایده هستند. اما هرکسی مسئولیتی دارد. وظیفه اصلی دانشجو هم درس خواندن و توجه به آن است.

2. پژوهش هایی هم انجام دهیم در طول تحصیلمان. البته پژوهش به درد بخور و حسابی. نه از آن نوع کارهایی که مثلا رابطه بین توانمندسازی کارکنان سازمان با کیفیت قهوه شان را می سنجد! کاری انجام بدهیم که به درد کشورمان بخورد. نگوییم به پژوهش ها اهمیت نمی دهند و کسی تحویلشان نمی گیرد و از این حرفها. می دانم مشکلات زیادی است. اما این کم محلی های مسئولان وظیفه را از روی دوش ما بر نمی دارد. کار را که برای خدا انجام دهیم، خدا خودش هم به آن کار برکت می دهد. پیشنهادم هم پژوهش های فرهنگی در سطح دانشگاه هاست که خیلی کم انجام شده. چه چیزی بالاتر از عزت فرهنگی؟

3. وقت خودمان را هم تلف نکنیم. وقت تلف کردن عزت انسان را از او می گیرد. مسلما وقتی خودمان پیش خودمان عزت نداشته باشیم، نمی توانیم به جامعه عزت ببخشیم. بعضی مواقع هست که انسان حوصله درس ندارد. خب ورزش هست. فیلم خوب. کتاب خوب. من عمیقا معتقدم که هیچ چیزی بهتر از کتاب برای جلوگیری از تلف شدن وقت نیست. حتی رمان هم بهتر از سر خاراندن و به در و دیوار نگاه کردن است. 

4. گناه نکنیم. این باعث عزت نفس می شود و آدمی که عزت نفس داشته باشد، به بقیه و جامعه هم عزت می بخشد. البته انتظار نداشته باشیم که با یک روز گناه نکردن، عزتمند شویم در حد بارسلونا! کم کم، آرام آرام و با دل صبر.

...

پیشنهاد بدهید. بنویسید که چه کنیم تا باعث دفاع از عزت ملی شویم و آن را افزایش دهیم.