- امیرالمومنینی که نزدیک به صد سال بر روی منبرها او را لعن و همه جای دنیای اسلام علیه او بد گویی کردند؛ آن یگانه ای که که هزاران حدیث جعلی علیه او و حرفهایش ساختند و به بازار افکار عرضه کردند، چنین بود که توانست بعد از گذشت این سالهای طولانی، خود را از زیر بار اوهام و خرافات بیرون آورد و قامت رسایش را در مقابل تاریخ نگه دارد. گوهری مثل علی است که می ماند. خار و خاشاک و زباله و گل و لای، او را آلوده نمی کند و جوهرش را نمی کاهد. اگر قطعه ای الماس را در گِل هم بیندازند، الماس است و بالاخره خود را نشان خواهد داد. باید این چنین جوهر پیدا کرد. هر فرد مسلمان باید این مشعل عظیم را بر بالای قلّه ی حیات ببیند و به سمت آن حرکت کند.

- هیچکس ادعا نکرده است که ما می توانیم مثل علی ابن ابی طالب علیه السلام حرکت کنیم. بیخود هم نباید به این و آن گفت که: «شما چرا مثل علی عمل نمی کنید؟» از قول امام سجّاد، زین العابدین علیه السلام که خود او هم معصوم بود، روایت است که وقتی درباره عبادت ایشان صحبت کردند و سخن از عبادت امیرالمومنین به میان آمد، حضرت گریست و فرمود: «ما کجا، امیرالمومنین کجا! مگر ما می توانیم مثل علی باشیم؟» تاکنون هیچ کس از بزرگان عالم نتوانسته است. نه ادعا کرده، نه خیال کرده و نه چنین اشتباهی به مغز او راه پیدا کرده است که خواهد توانست مثل امیرالمومنین علیه السلام حرکت یا کار کند. مهم این است که جهت، جهت امیرالمومنین علیه السلام باشد.

در خطبه های نماز جمعه ی تهران - 1374/11/20


- برادران و خواهران عزیز! به این مطلب اجمالا اشاره کنم که در این نشئه ی هستی در عالم دنیا، افراد بشر مثل کسانی هستند که برای گذراندن دوره ای، به اردوگاهی برده می شوند. یک جمع دانش آموز یا نظامی یا اداری را در نظر بگیرید که برای آن که دوره ای را بگذرانند و خود را به یک سطح عالی، ترقّی دهند و چیزهایی فرا گیرند، آنها را به اردوگاهی می برند و برایشان برنامه هایی می گذارند و وسیله ی زندگی در اردوگاه را فراهم می کنند و بعد از آن که این دوره را گذراندند و آنچه را که باید بفهمند، فهمیدند و آنچه را که باید به دست بیاورند، به دست آوردند، آنها را از اردوگاه بیرون می برند تا در سطح بالاتری مشغول ادامه ی کار و زندگی شوند.

- این جا، همان اردوگاه بزرگ است. هر روز، هزارها هزار انسان، وارد این اردوگاه می شوند و هزارها هزار انسان، از این اردوگاه بیرون می روند تا خود را به مسیر هدف اصلی خلقت و سر منزل واقعی، نزدیک تر کنند. برای ما در این اردوگاه، برنامه هایی قرار داده شده است که با آن می توانیم خود را بالاتر ببریم و بسازیم و آماده ی ورود به سر منزل نهایی و حقیقی آفرینشِ انسان کنیم که همان لقاءالله است. 

- شما در ماه رمضان و در فرصتهای بزرگ عبادتی، در واقع برای آن که این مجموعه برنامه ها را درست انجام دهید، خود را آماده می کنید. کسی که این برنامه ها را درست انچام دهد و آنچه را بر او لازم است، بجا آورد و زندگی و رفتار خود را تصحیح کند، از هنگام بیرون رفتن از اردوگاه هم نمی ترسد؛ چون دست او پُر است.

- هرکس باید واعظ خود باشد، خود را مراقبت کند، از تخطّی خود مانع شود، امر به معروف و نهی از منکر هم بکند که آن امر به معروف و نهیِ خود از منکر و موعظه کردن خود، بر امر و نهی و موعظه ی دیگران مقدّم است. این، همان تقوای الهی است که از ما خواسته اند. تقوا را مراقبت کنیم و به یکدیگر توصیه نماییم. من هم به شما برادران و خواهران توصیه می کنم که تقوای الهی را فراموش نکنید. بزرگترین محصول ماه رمضان، تقواست.

در خطبه های عید فطر - 1374/12/1


- استغفار، یعنی طلب مغفرت و آمرزش الهی برای گناهان. این استغفار اگر درست انجام گیرد1، باب برکات الهی را به روی انسان باز می کند. همه ی آنچه که یک فرد بشر و یک جامعه ی انسانی از الطاف الهی احتیاج دارد - تفضّلات الهی، رحمت الهی، نورانیّت الهی، هدایت الهی، توفیق از سوی پروردگار، کمک در کارها، فتوح در میدان های گوناگون - به وسیله ی گناهانی که ما انجام می دهیم، راهش بسته می شود. گناه، میان ما و رحمت و تفضّلات الهی، حجاب می شود. استغفار، این حجاب را بر می دارد و راه رحمت و تفضّل خدا به سوی ما باز می شود. این، فایده ی استغفار است.

- خودِ استغفار، در واقع جزئی از توبه است. توبه هم یعنی بازگشت به سوی خدا. بنابراین، یکی از ارکان توبه، استغفار است؛ یعنی طلب آمرزش از خدای متعال. این، یکی از نعمتهای بزرگ الهی است. یعنی خداوند متعال، باب توبه را به روی بندگان باز کرده است، تا آنها بتوانند در راه کمال پیش بروند و گناه زمین گیرشان نکند؛ چون گناه، انسان را از اوج اعتلای انسانی ساقط می کند.

- گناهان در زندگی انسان، علاوه بر این جنبه ی معنوی، عدم موفقیتهایی را نیز به بار می آورند. بسیاری از میدان های تحرّک بشری وجود دارد که انسان به خاطر گناهانی که از او سر زده است، در آنها ناکام می شود ... چطور می شود که گناه، انسان را زمین گیر می کند؟ ... می فرماید: انّ الّذین تولّوا منکم یوم التقی الجمعان انّما استزلهم الشیطان ببعض ما کسبوا2، یعنی این که دیدید عده ای از شما در جنگ اُحد، پشت به دشمن کردند و تن به شکست دادند، مساله ی اینها از قبل زمینه سازی شده بود. اینها اشکال درونی داشتند. شیطان اینها را به کمک کارهایی که قبلا کرده بودند، به لغزش وادار کرد. یعنی گناهان قبلی، اثرش را در جبهه ظاهر می کند؛ در جبهه ی نظامی، در جبهه ی سیاسی، در مقابله با دشمن، در کار سازندگی، در کار تعلیم و تربیت، آنجایی که استقامت لازم است؛ آن جایی که فهم و درک دقیق لازم است، آنجایی که انسان باید مثل فولاد بتواند ببرّد و پیش برود و موانع جلوی او را نگیرد. البته گناهانی که توبه ی نصوح و استغفار حقیقی از آنها حاصل نشده باشد.

- بعد می فرماید: و ما کان قولهم الّا ان قالوا ربّنا اغفرلنا ذنوبنا و اسرافنا فی امرنا3. یعنی در گذشته، وقتی اصحاب و حواریّون پیامبران، در جنگها و حوادث گوناگون، دچار مصیبتی می شدند، روی دعا به جانب پروردگار می نمودند و عرض می کردند: «ربّنا اغفرلنا ذنوبنا و اسرافنا فی امرنا»؛ خدایا! گناهان و زیاده روی ها و بی توجّهی هایی را که در کار خودمان کردیم، بیامرز. این، در واقع نشان می دهد که حادثه و مصیبت، از آنچه که خود شما با گناهان فراهم کردید، ناشی می شود. این، مساله ی گناهان است.

- پس ببینید! گناهانی که انسان انجام می دهد، این تخلّفهای گوناگون، این کارهایی که ناشی از شهوترانی و دنیا طلبی و طمع ورزی و حرص ورزیدن به مال دنیا و چسبیدن به مقام دنیا و بخل نسبت به داراییهای موجود در دست آدمی و نیز حسد و حرص و غضب است، به طور قطعی دو اثر در وجود انسان می گذارد؛ یک اثر، معنوی است که روح را از روحانیّت می اندازد، از نورانیّت خارج می کند؛ معنویّت را در انسان ضعیف می کند و راه رحمت الهی را بر انسان می بندد و اثر دیگر این است که در صحنه ی مبارزات اجتماعی، آن جایی که حرکت زندگی احتیاج به پشتکار و مقاومت و نشان دادن اقتدار اراده ی انسان دارد، این گناهان گریبان انسان را می گیرد و اگر عامل دیگری نباشد که این ضعف را جبران کند، انسان را از پا در می آورد. البته گاهی ممکن است عامل های دیگری مثل یک صفت و یا کار خوب در انسان باشد که جبران کند. بحث بر سر آن موارد نیست؛ اما گناه، فی نفسه اثرش این است.

- خدای متعال نعمت بزرگی به انسان داده که نعمت مغفرت است و فرموده است اگر شما از این کاری که کردید - که اثر این کار باید بماند - پشیمان شدید، باب توبه و استغفار باز است. شما با گناهی که مرتکب می شوید، مثل این است که زخمی به بدن خودتان زده و میکروبی را وارد بدنتان کرده باشید؛ بیماری اجتناب ناپذیر است. اگر می خواهید که اثر این زخم و این بیماری و این ضربه، در وجود شما از بین برود، خدای متعال بابی باز کرده و آن باب توبه و استغفار و انابه و بازگشت به خداست. اگر برگردید، خدای متعال جبران خواهد کرد. این، نعمت بزرگی است که خدای متعال به ما داده است.

- راه مغفرت الهی هم، استغفار - یعنی طلب مغفرت - است. از خدا باید مغفرت را بخواهید. حدیثی از نبی مکرّم اسلام دیدم که ایشان فرموده اند: ان الله تعالی یغفر للمذنبین الّا من لا یرید ان یغفر له4؛ یک روز، پیامبر به اصحابش این طور فرمود که خدای متعال گناهکاران را می آمرزد؛ مگر کسی را که خواسته نیامرزد. بعد اصحاب سوال کردند: قالوا یا رسول الله من الذی یرید ان لا یغفر له5؛ آن کسی که خدای متعال می خواهد او را نیامرزد کیست؟ قال من لا یستغفر6؛ آن کسی که استغفار نمی کند. پس، استغفار کلید درِ توبه و مغفرت است. با استغفار، می شود آمرزش الهی را به دست آورد. استغفار، این قدر اهمیت دارد. 


...


1. به نظر شما درست انجام گرفتن استغفار یعنی چه؟ یعنی پشیمانی واقعی؟ یعنی قصد جدی برای عدم تکرار آن گناه؟ خب ممکن است منِ نوعی با همین مختصات استغفاری بکنم و باز بعد از مدتی، دوباره همان گند را بزنم. بنظرتان مشکل از چیست؟ مشکل از آن استغفار است؟ آن استغفار درست انجام نشده یا جای دیگری از ماجرا می لنگد؟

2. سوره ی آل عمران، آیه ی 155.

3. همان، آیه ی 147.

4. مستدرک الوسائل، ج 12، ص 122.

5. همان.

6. همان.