چقدر دوست داشتم زمان به گذشته برگردد و برخی کارها را نمی کردم. چقدر.

حتی فکر کردن به اینکه با کسب این تجربه های چند ساله، زمان برایم به عقب برگردد، لذت بخش است. مسلما در این صورت خیلی شرایط عوض می شد. بعضی حرفها را سریع می گفتم که بعد حسرتش را نخورم. بعضی های دیگر را هم اصلا نمی گفتم که به خاطرشان از پشت خنجر نخورم.

بعضی نگاهها را نمی کردم و بعضی نگاهها را بیشتر می کردم. بعضی شنیدنی ها را نمی شنیدم و بعضی های دیگر را در هدفون می ریختم و همیشه همراه خودم این طرف و آن طرف می بردم.

بعضی ها را به عنوان دوست انتخاب نمی کردم و با بعضی های دیگر همیشه دمخور می شدم. اصلا هر روز بهشان حداقل یک پیامک می دادم.

چقدر دوست داشتم زمان به گذشته برگردد و بتوانم این تجربیات ارزشمندم را به کار ببندم. اما حیف. دنیا خیلی نامردتر از اینهاست که بگذارد به این حس لذت بخش برسیم.

فقط می شود یک بار زندگی کرد و ظاهرا باید آن حرف تلخ را قبول کرد که به گذشته می شود فقط به دیده «عبرت» نگریست. آرزوی بازگشت گذشته از مسخره ترین آرزوهاست.