یادداشت‌های یک عدد زرافه

۶ مطلب در مرداد ۱۳۹۳ ثبت شده است

بوی مرگ

بارها شده با خودم گفته ام که بهتر است یک وصیت نامه بنویسی دیگر. زشت است که در این سن و سال باشی و یک وصیت نامه ی خشک و خالی هم نداشته باشی. هربار هم تصمیم گرفته ام که مثلا رسیدم خانه می نویسم؛ فردا می نویسم. بعد گذشته و هیچ اتفاقی نیفتاده. اصلا به کل هم فراموش کرده ام. نمی دانم شیطان هم در این زمینه آدمیزاد را وسوسه می کند یا نه، ما کلا آدمهای غافل و فراموشکاری هستیم. هرچه که هست، همان موقع هم که به خودم تشر می زنم که باید وصیت نامه ات را بنویسی، یک حسی به من می گوید که فعلا عجله نکن، اتفاقی نمی افتد اگر هفته ی بعد نوشتی! بعد می گذرد تا شاید باز گذرم به قبرستانی بیفتد، یادداشتی بخوانم، سخنرانی ای گوش دهم یا مرگی ببینم. همه ی این اتفاق های از غفلت خارج کننده. اتفاق هایی که در زندگی هر انسانی به دفعات اتفاق می افتد و هرکدام دنبال گوش شنوا یا چشم بینایی است که صدایش را بشنود یا خوش رقصی اش را تماشا کند. 

تقریبا چهل روز از فوت پدربزرگم گذشته بود که خبر رسید حاجی عباس هم به رحمت خدا رفت. یعنی پدربزرگ مادریِ پسرعمویم. پسرعمویم طفلک در عرض چهل روز، هر دو پدربزرگش را از دست داد. خبر را که شنیدیم، شوکه شدیم. به همراه عمو سعید به خانه ی مرحوم رفتیم. شب بود و تاریکی هم به سنگینی فضا اضافه می کرد. درب خانه نیمه باز بود برای ورود مهمانان. از آن خانه های قدیمی و بزرگ که اول باید وارد حیاطش شد. حیاط خانه ی حاجی عباس - که شنیدم کمتر از بیست سالش بوده که آنجا را ساخته - واقعا بزرگ بود و از بچگی حس خاصی نسبت به آن داشتم. حیاطی بزرگ با درختها و گیاهان زیاد. یک راهرو هم از بین این درختها رد می شد تا می رسید به محل سکونت اهل منزل. در واقع یک خانه ی ویلایی از نوع قدیمی اش. با عمو وارد راهروی باریک شدیم. دو طرفمان درختها سر به آسمان گذاشته بودند و صدای گریه ی اهل منزل و شب، ترکیبی خاص از غم و غصه ایجاد می کرد. وارد منزل که شدیم، جسد حاجی عباس کناری بود و گریه ی عمو، زن عمو و پسرعمو، خاطره ی آن چهل روز قبلِ لعنتی را برایم زنده می کرد. حاجی عباس برایم از کوچکی، پیرمردی دلنشین بود.

پسرعموی زن عمویم - که دختر حاجی عباس باشد - را آنجا دیدم. اسمش جواد بود. دو پسر هم داشت که پذیرایی می کردند و در رفت و آمد بودند. همه مشغول بودند؛ یک نفر به بقیه چای و خرما تعارف می کرد؛ دیگری بالای جسد حاجی عباس فاتحه می خواند؛ یکی شیون می کرد و دیگری آرام اشک می ریخت. اکثر مردها هم مشغول چیدن برنامه های کفن و دفن، ختم و سوم و هفتم و چهلم بودند. آقا جواد دو پسر داشت؛ دومی که مشغول پذیرایی از مهمانان بود و اولی هم پیش بزرگترها نشسته بود و با آنها برنامه ها را هماهنگ می کرد. خودکار و کاغذی هم دستش بود و برنامه ها را می نوشت تا سریع ببرد بدهد برای چاپ و پخش اعلامیه ی حاجی عباس. اسمش محمدرضا بود؛ محمدرضا پسر جواد. تقریبا هم چهار پنج سال بزرگتر از من بهش می آمد.

امروز صبح - که تقریبا هشت ماه از آن روزهای تلخ می گذرد - پشت میز نشسته بودیم و صبحانه می خوردیم. مشغول خوردن بودیم که ناگهان حرف پدر شوکه مان کرد. پدر خبر داد که پسر بزرگ جواد دیروز مرده. از شیراز بر می گشته اند که در جاده تصادف می کنند و او و یک نفر دیگر کشته می شوند. یک لحظه تصویر مبهم محمدرضا در ذهنم آمد که آن شب مشغول نوشتن اعلامیه ی حاجی عباس بود. یک لحظه تصویر جوانی که مادرش چند وقت پیش به مادرم گفته بود دنبال یک دختر خوب می گردد تا دامادش کند. پسری بیست و هفت ساله که هشت ماه پیش اعلامیه ی یک پیرمرد را می نوشت و امروز اعلامیه هایش در جاهای مختلف شهر پخش شده. پسری بیست و هفت ساله که تنها چهار سال از من بزرگتر بود. 

بعد از نماز مغرب و عشا، با عمو ناصر به مراسم ختم محمدرضا رفتیم. آقا جواد دم در ایستاده بود و همانطور که به همه خوشامد می گفت، شانه هایش می لرزید. در اشک هایش می خواندم که چه می کشد. داغ جوان واقعا سخت است. آن هم وقتی فقط دو پسر داشته باشی و اولی اش را از دست بدهی. 

دوتا آخوند نشستیم و بلند شدیم. وقتی داشتیم از پله های مسجد پایین می آمدیم، با خودم گفتم باید هرچه زودتر وصیتی برای خودم بنویسم. این دنیا بوی مرگ می دهد. 

۱۹ مرداد ۹۳ ، ۲۳:۳۱ ۵ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
زرافه

این بود زندگی؟

گاهی هم می شود که خدا چند بچه گربه ی بامزه را می فرستتد در خانه ات. بعد یک کاسه شیر می گذاری جلویشان و وقتی می بینی سه تایی سرشان را داخل کاسه ی شیر کرده اند، لبخندی محو می زنی و برای مدتی هرچند کوتاه، ناراحتی هایت را فراموش می کنی.
(به چشم هایشان که نور فلش دوربین را منعکس می کنند، دقت کنید!)



لینک این مطلب در اینستاگرام: +

آخرین تک آهنگی که محسن چاووشی خوانده را در beeptunes دیدم و خیلی دوست داشتم. آهنگی که شاعرش حسین پناهی مرحوم است.

میزی برای کار

کاری برای تخت

تختی برای خواب

خوابی برای جان

جانی برای مرگ

مرگی برای یاد

یادی برای سنگ

این بود زندگی؟

...

۱۷ مرداد ۹۳ ، ۱۲:۳۷ ۱ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰
زرافه

شهرالله - بیست و دو

- یک روایتی از امیرالمؤمنین علیه‌الصّلوةوالسّلام هست که روزه را به روزه‌ی جسم و روزه‌ی جان تقسیم میکند. درباره‌ی روزه‌ی جسم می فرماید: صوم الجسد الامساک عن الاغذیه بأرادة و اختیار1؛ روزه‌ی جسم این است که انسان خوراکی ها را با اراده و اختیار خود مصرف نمی کند؛ خوفا من العقاب و رغبة فی الثواب و الاجر؛ با این انگیزه، انسان از غذا اجتناب می کند. این روزه‌ی جسم است. اما روزه‌ی جان: و صوم النفس امساک الحواس الخمس عن سائر المآثم؛ این، روزه‌ی جان است که حواس پنجگانه را از همه‌ی گناهان ممنوع کنید و امساک بدهید. و خلوّ القلب من جمیع اسباب الشرّ؛ دل را از اسباب و موجبات شرّ خالی کنید؛ این، روزه‌ی جان است ... امساک از گناهان حواس خمس، برای کسی که اراده‌ی امساک داشته باشد، آسان است؛ اینکه دست، چشم، گوش و زبان انسان مرتکب گناه نشود؛ لیکن آن امساکِ خلوّ قلب از اسباب الشرّ، خیلی سخت است؛ این سخت‌تر است و تمرین و مجاهدت می خواهد.

- ما باید مراقب باشیم؛ لعلّکم تتّقون؛ یعنی تقوا داشته باشید. مکرر عرض کرده‌ایم که تقوا، یعنی مواظب خود بودن. تقوا یعنی مراقب خودتان باشید و با چشم باز خودتان را زیر نظر بگیرید که دست از پا خطا نکنید. خیلی اوقات هست که چشم ما به خطاهای دیگران باز است، نگاه میکنیم ببینیم کجا یک اشتباهی، خطایی یا شبه خطایی کردند - که آن را در ذهن خودمان حمل بر خطا بکنیم - اما چشم‌مان به خطاهای خودمان بسته است؛ این بد است ... البته این سخت است. برای انسان، تصدیق کردن به خطای خود، پیدا کردن خطای خود و محکوم کردن خود، کار آسانی هم نیست؛ اما این کارِ سخت را باید بکنیم. خدای متعال در معرض قیامت، در آن دادگاه سخت و دشوار، یقه‌ی ما را خواهد گرفت و از ما سؤال میکنند؛ و اگر حالا فکرش را نکنیم، آنجا در جواب درمیمانیم2.

- در دعای ابوحمزه داریم که: اللّهم فارحمنی اذاً قطعت حجّتی و کلّ عن جوابک لسانی و طاش عند سؤالک ایّای لبّی3؛ خدایا! آن لحظه‌ای که در پاسخ به سؤال و مؤاخذه‌ی تو دست من از استدلال خالی بماند و نتوانم استدلال بکنم - چرا این اقدام را کردی؟ چرا این اقدام را نکردی؟ حالا از ما سؤال کنند، همین‌طور پشت سر هم محاجه میکنیم، استدلال میکنیم؛ اما آنجا دستمان از استدلال خالی خواهد ماند؛ چون حقایق روشن است؛ آنجا دیگر جای پشتِ‌هم‌اندازی نیست - آنجا به من رحم کن؛ چون و کلّ عن جوابک لسانی؛ زبان انسان در مقابل سؤال و مؤاخذه‌ی الهی بند میآید. و طاش عند سؤالک ایّای لبّی؛ و ذهن انسان به هم می ریزد. باید فکر آنجا را کرد.

دیدار کارگزاران نظام - 1385/7/18


- سرچشمه‌ی همه‌ی فضائل انسانی و کارهای خیری که انسان ممکن است انجام بدهد - چه در حوزه‌ی شخصی، چه در حوزه‌ی اجتماعی و عمومی - همین احساس عبودیت در مقابل خداست. نقطه‌ی مقابل این احساس عبودیت، خودبینی و خودخواهی و خودپرستی است؛ منیّت است. این منیّت است که در انسان، منشأ همه‌ی آفات اخلاقی و عوارض و نتایج عملی آنهاست ... اگر این خودبینی و خودخواهی در مقابل خداوند متعال باشد - یعنی انسان خود را در مقابل پروردگار قرار بدهد - نتیجه‌ی آن در انسان، طغیان است: طاغوت. طاغوت هم فقط پادشاهان نیستند؛ هرکدامِ از ما انسانها ممکن است در درون خودمان - خدای نکرده - یک طاغوت و یک بت تربیت کنیم و پرورش بدهیم. در مقابل خدا سرکشی کردن و خودبینی داشتن، نتیجه‌اش عبارت از رشد طغیان در انسان است.

- دعا، یک نعمت است و فرصت دعا کردن، یک نعمت است. در وصیت امیرالمؤمنین علیه‌الصّلاة و السّلام به امام حسن مجتبی علیه‌السّلام این معنا وارد شده است: اعلم انّ الّذی بیده خزائن ملکوت الدّنیا والاخرة قد اذن لدعائک و تکفّل لاجابتک4؛ خدای متعال که همه‌ی قدرت آسمان و زمین در قبضه‌ی توانایی اوست، به تو اجازه داده که با او دعا کنی و حرف بزنی و از او بخواهی. وامرک أن تسأله لیعطیک؛ از او مطالبه کنی تا او هم به تو عطا کند. این رابطه‌ی درخواست کردن و گرفتن از خدا، مایه‌ی تعالی روح انسان است و همان تقویت کننده‌ی روح عبودیت است. و هو رحیم کریم لم یجعل بینک و بینه من یحجبک عنه؛ خدای متعال بین خودش و تو، واسطه‌ای، فاصله‌ای و حجابی قرار نداده است. هر وقت با خدا شروع کنید به سخن گفتن و عرض نیاز کردن، خدای متعال صدا و درخواست شما را میشنود. با خدا همیشه می شود همزبان شد.

- دعا، خواندنِ خداست؛ حالا می تواند به زبان فارسی یا به زبان خودتان باشد؛ هرچه که می خواهید با خدا حرف بزنید؛ این، دعاست. هرچه می خواهید با او در میان بگذارید. گاهی هم حاجت خواستن نیست، فقط اُنس با خداست. حاجات هم مختلف است؛ گاهی کسی از خدای متعال، رضای او را میخواهد یا مغفرت او را مطالبه میکند، این یک جور حاجت است. یک وقت هم انسان چیزهای مادی را درخواست میکند؛ هیچ مانعی ندارد. خواستن از خدا - هر چیزی و به هر زبانی - خوب است. و همین خواصی را که عرض کردیم (ارتباط با خدا و احساس بندگی) دارد. البته دعاهای مأثور از ائمه علیهم‌السّلام بهترین مضامین در زیباترین الفاظ و سرشار از معارف الهی است که قدر آنها را باید دانست و بایستی به آنها متوسل شد.

در خطبه های نماز جمعه ی تهران - 1385/7/21


- یک نکته این است که همه‌ی مردم و بالخصوص جوانان عزیز، این ارتباطی را که به برکت این روزهای مبارک و شبهای نورانی با خدای متعال پیدا کرده‌اند، نگذارند قطع شود؛ این رابطه‌ی با خدا را حفظ کنید. وسیله‌ی حفظ این رابطه هم در اختیار همه هست. اگر همین نماز پنج‌گانه، با توجه، با حضور قلب و با این توجه که در مقابل خدا ایستاده‌ایم، خوانده شود، بهترین رابطه است و روزبه‌روز دل شما را نورانی‌تر خواهد کرد. آن جوانهایی که شبهای قدر در مساجد، حسینیه‌ها و حرمهای مطهر گرد هم آمدند، گریه کردند، دعا خواندند، قرآن سر گرفتند، احیاء گرفتند و دلهایشان را با نور محبت الهی نورانی کردند، این رابطه را حفظ کنند، که از آن بهره‌مند خواهند شد.

- نکته‌ی دوم این است که در این توجه‌هایی که می‌شود، در این مناجاتها، راز و نیازها و درخواستهایی که از خدا می‌کنید، همه‌جور حاجت را می‌شود از خدا خواست و باید خواست؛ حتّی حاجتهای کوچک. اما این درخواست خود را به این حاجات کوچک منحصر نکنید؛ حاجات بزرگتری هست، آنها را از یاد نبرید. بزرگترین آنها «مغفرت الهی» است؛ از خدا بخواهید که آثار به جامانده‌ی از تخلف و گناه را از دل و جان ما برطرف بفرماید؛ از خدا بخواهید که راه توبه را برای شما هموار کند. حاجت بزرگ دیگر «محبت الهی» است؛ مقام حُبّ الهی را از خدای متعال طلب کنید. حاجت بزرگ دیگر «اصلاح امور امت اسلامی» است؛ از خدا بخواهید خدای متعال امور همه‌ی مسلمانها - نه فقط ملت ایران را - و همه‌ی کشورهای اسلامی را اصلاح کند؛ بلکه از خدای متعال هدایت بشریت را به راه راست بخواهید. این دعاها اقبال استجابت زیادی دارد و همین دعاها اثر می‌کند؛ راه‌ها را باز می‌کند؛ وسائل را آسان می‌کند و ما را در رسیدن به این مطلوبهای بزرگ کمک می‌کند.

در خطبه های نماز عید فطر - 1385/8/2


...


1. تصنیف غررالحکم و درر الکلم، ص 176.

2. واقعا همین است. در اکثر موارد به این فکر می کنیم که فلان کس چه گفت؛ بهمان کس چه کار کرد؛ چقدر این رفتارش بد بود؛ مگر این قدر شعور ندارد؟!؛ واقعا نمی فهمد این چیزهایی بدیهی را؟! و کلا درگیر کارها، حرفها و رفتارهای بقیه هستیم. فارغ از اینکه چه بسا اگر نصف این وقتی که برای پیدا کردن عیوب دیگران می گذاریم را صرف عیوب خودمان کنیم، خیلی چیزهای بیشتری پیدا می کنیم!

3. اقبال الاعمال (ط القدیمه)، ج 1، ص 73.

4. بحارالانوار (ط بیروت)، ج 74، ص 204.

۰۵ مرداد ۹۳ ، ۱۲:۱۰ ۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
زرافه

شهرالله - بیست و یک

- خدای متعال مکرر در قرآن و از جمله در این آیه ما را امر می‌کند به آمرزش‌طلبی و توبه‌ی به سوی خدا. توبه، یعنی برگشت. این برگشت، هم در مرحله‌ی ایمان و هم در مرحله‌ی عمل و رفتار است. ما کوتاهی‌هایی داشتیم و داریم؛ باید خود را اصلاح کنیم؛ و این در درجه‌ی اولِ اهمیت است. سوره‌ی مبارکه‌ی هود این‌طور شروع می‌شود: بسم‌اللَّه‌الرّحمن‌الرّحیم. الر. کتاب احکمت ایاته ثمّ فصّلت من لدن حکیم خبیر. الّا تعبدوا الّا اللَّه انّنی لکم منه نذیر و بشیر و ان استغفروا ربّکم ثمّ توبوا الیه1. یعنی رسالت قرآنی در درجه‌ی اول مسأله‌ی توحید است؛ بلافاصله بازگشت به خدا و آمرزش‌طلبی از خدا مطرح می‌شود.

- در یک روایت دیگر دارد: خیر الدّعا الأستغفار2؛ از همه‌ی دعاها بهتر، طلب آمرزش از خدای متعال است. در مناجات شعبانیه آمده است: الهی ما اظنّک تردّنی فی حاجة قد افنیت عمری فی طلبها منک3. این حاجت چیست؟ حاجتی که می‌گوید من همه‌ی عمرم را در طلب آن سپری کردم، عبارت است از مغفرت الهی4.

- همه‌ی کارها مقدمه‌ی اصلاح خود است؛ همه‌ی کارها مقدمه‌ی کسب رضای الهی از خود است؛ علیکم انفسکم لایضرّکم من ضلّ اذا اهتدیتم5؛ همه‌ی تلاشها و مجاهدتها برای این است که بتوانیم خدا را از خودمان راضی کنیم و به کمالی که در اصل آفرینش برای ما در نظر گرفته شده، خود را برسانیم.

- این شب‌ها در دعای شریف ابوحمزه خواندید: و انّ الرّاحل الیک قریب المسافة6؛ پروردگارا! کسی که به سمت تو بیاید، راهش نزدیک است. عمده، عزم کردن، حرکت کردن و همت گماشتن است. و انّک لا تحتجب عن خلقک الّا ان تحجبهم الأعمال دونک. ما به دست خود و با خطاهای خود، بین خود و خدا فاصله ایجاد می‌کنیم. خدای متعال با ما فاصله‌یی ندارد؛ راه نزدیک است.

- سه جور گناه وجود دارد: یک‌جور گناهی است که فقط ظلم به نفس است - که تعبیر ظلم به نفس در قرآن و در حدیث فراوان است - گناهی است که فرد مرتکب می‌شود و اثر مستقیمش هم به خود او برمی‌گردد؛ گناهان متعارفِ فردیِ معمولی. نوع دیگر، گناهی است که فرد مرتکب می‌شود، اما اثر مستقیم آن به مردم و به دیگری می‌رسد. این گناه، سنگین‌تر است. این گناه، ظلم به نفس هم هست؛ اما چون تعدی و تجاوز به دیگران است، دشواری کار آن بیشتر است و علاج آن هم سخت‌تر است؛ از قبیل ظلم، غصب، پایمال کردن حقوق مردم، پایمال کردن حقوق عمومی انسانها ... گناه نوع اول استغفارش به این است که انسان صادقانه از خدای متعال آمرزش بخواهد؛ اما گناه نوع دوم مسأله‌اش فقط با استغفار حل نمی‌شود؛ انسان باید آن را درست کند. مقوله‌ی اصلاح کردن و درست کردن و مشکلات را برطرف کردن، این‌جا پیش می‌آید.

- نوع سوم، گناهان جمعی ملتهاست. بحث یک نفر آدم نیست که خطایی انجام دهد و یک عده از آن متضرر شوند؛ گاهی یک ملت یا جماعت مؤثری از یک ملت مبتلا به گناهی می‌شوند. این گناه هم استغفار خودش را دارد. یک ملت گاهی سالهای متمادی در مقابل منکر و ظلمی سکوت می‌کند و هیچ عکس‌العملی از خود نشان نمی‌دهد؛ این هم یک گناه است؛ شاید گناه دشوارتری هم باشد؛ این همان انّ اللَّه لا یغیّر ما بقوم حتّی یغیّروا ما بانفسهم7 است؛ این همان گناهی است که نعمت‌های بزرگ را زایل می‌کند؛ این همان گناهی است که بلاهای سخت را بر سر جماعت‌ها و ملتهای گنهکار مسلط می‌کند.

- ما باید استغفار کنیم ... بنده هم باید بروم برای شخص خودم استغفار کنم، شما هم باید استغفار کنید. در واقع نمی‌شود گفت ما گناهکاریم؛ غرق گناهیم. اینقدر کوتاهی، اینقدر تخلف و اینقدر تقصیر در اعمال شخصی ما وجود دارد؛ لذا باید استغفار کنیم. استغفار هم دل را نورانی و ذهن و روح را شفاف می‌کند.

در دیدار کارگزاران نظام - 1385/8/8


- برادران عزیز! خواهران عزیز! شما روزه‌داران مؤمن در سرتاسر ماه رمضان با روزه‌ی خود - برای کسانی که روزه بر آنها واجب بوده است - با عبادت خود، با دعای خود، با توسل خود، با احیای خود، با تلاوت قرآنی که کردید، با ذکر و خشوعی که به خرج دادید، این فرصت را برای خود به وجود آوردید که دلهای خود را به خدای متعال نزدیک کنید؛ این فرصت را مغتنم بشمارید؛ این دستاورد را بزرگ بدانید و آن را برای خودتان حفظ کنید.

در خطبه های نماز عید فطر - 1385/8/13


...


1. سوره ی هود، آیات 3 - 1.

2. آداب راز و نیاز به درگاه بی نیاز (ترجمه عدة الداعی)، ص 361.

3. اقبال الاعمال (ط القدیمه)، ج 1، ص 68.

4. جالب است! حاجتی که تمام عمر را در طلبش به سر می کرده، مغفرت الهی بوده است. این حاجت را مقایسه کنیم با حوائج خودمان در طول عمر!

5. سوره ی مائده، آیه ی 105.

6. اقبال الاعمال (ط القدیمه)، ج 1، ص 68.

7. سوره ی رعد، آیه ی 11.

۰۳ مرداد ۹۳ ، ۱۸:۳۹ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
زرافه

شهرالله - بیست

- دوستان سعی کنند در همه‌ی اوقات - بخصوص در ماه رمضان - تلاوت قرآن را از یاد نبرند. قرآن نباید از زندگی‌تان حذف شود. تلاوت قرآن را حتماً داشته باشید؛ هر چه ممکن است. تلاوت قرآن هم با تأمل و تدبر اثر می‌بخشد. تلاوت عجله‌یی که همین‌طور انسان بخواند و برود و معانی را هم نفهمد یا درست نفهمد، مطلوب از تلاوت قرآن نیست؛ نه این‌که بی‌فایده باشد - بالاخره انسان همین‌که توجه دارد این کلام خداست، نفس این یک تعلق و یک رشته‌ی ارتباطی است و خود همین هم مغتنم است و نباید کسی را از این‌طور قرآن خواندن منع کرد لیکن تلاوت قرآنی که مطلوب و مرغوب و مأمورٌبه است، نیست - تلاوت قرآنی مطلوب است که انسان با تدبر بخواند و کلمات الهی را بفهمد.

- در منابع معرفتی ما چیزهایی وجود دارد که جز در صحیفه‌ی سجادیه یا در دعاهای مأثور از ائمه علیهم‌السّلام انسان اصلاً نمی‌تواند اینها را پیدا کند. این معارف با زبان دعا بیان شده. نه این‌که خواستند کتمان کنند؛ طبیعت آن معرفت، طبیعتی است که با این زبان می‌تواند بیان شود؛ با زبان دیگری نمی‌تواند بیان شود؛ بعضی از مفاهیم جز با زبان دعا و تضرع و گفتگو و نجوای با پروردگار عالم اصلاً قابل بیان نیست. لذا ما در روایات و حتّی در نهج‌البلاغه از این گونه معارف کمتر می‌بینیم؛ اما در صحیفه‌ی سجادیه و در دعای کمیل و در مناجات شعبانیه و در دعای عرفه‌ی امام حسین و در دعای عرفه‌ی حضرت سجاد و در دعای ابوحمزه‌ی ثمالی از این‌گونه معارف، فراوان می‌بینیم. از دعاها غفلت نکنید؛ به دعاها بپردازید.

- اگر از خدای متعال استمداد و استعانت کنیم، روح خستگی‌ناپذیری را در ما به‌وجود خواهد آورد. یکی از نعمتهای بزرگ خدا این است که آدم خسته نشود و حوصله‌اش سر نرود. در راههای طولانی گاهی انسان قوّه هم دارد؛ زانو و پاها اصلاً خسته نشده؛ اما آدم از حرکت، خسته‌ی روحی می‌شود. این خستگی روحی، انسان را از رسیدن به اهداف باز می‌دارد. برای این‌که این خستگی روحی پیش نیاید - که از خستگی جسمی گاهی خطرش هم بیشتر است - استمداد از پروردگار، توکل به خدا و امیدواری به کمک الهی لازم است؛ این را از دست ندهید و این را داشته باشید. من و شما پیش خدای متعال عزیزتر نیستیم از کسانی که قبل از ما بودند و از کسانی که بعد از ما خواهند آمد؛ مگر این‌که عملمان خوب باشد و تقوایمان بیشتر از آنها باشد؛ این را توجه داشته باشید.

در دیدار اعضای هیات دولت - 1384/7/17


- امام سجاد علیه‌السّلام در خطبه‌یی فرمود: شهر الطّهور و شهر التمحیص1؛ رمضان، ماه پاک شدن و طهارت قلب و ماه مغفرت است؛ چون خدای متعال استغفار را در این ماه بیش از دیگر ایام سال مورد لطف و عنایت خود قرار می‌دهد. لذا در یک روایت وارد شده است که من لم یغفر له فی رمضان ففی ایّ شهر یغفر له2؛ اگر کسی در ماه رمضان - که درهای رحمت و مغفرت الهی به روی انسانها گشوده است - نتواند به مغفرت و رحمت الهی دست پیدا کند، پس کِی چنین توفیقی نصیب او خواهد شد؟

- در روایت وارد شده است که دعا مخّ العبادة؛ مغز عبادت، یا به تعبیر رایج ماها، روح عبادت، دعاست. دعا یعنی چه؟ یعنی با خدای متعال سخن گفتن؛ در واقع خدا را نزدیک خود احساس کردن و حرف دل را با او در میان گذاشتن. دعا یا درخواست است، یا تمجید و تحمید است، یا اظهار محبت و ارادت است؛ همه‌ی اینها دعاست. دعا یکی از مهمترین کارهای یک بنده‌ی مؤمن و یک انسان طالب صَلاح و نجات و نجاح است. دعا در تطهیر روح چنین نقشی دارد.

- دستاوردهای دعا چیست؟ وقتی ما با خدا سخن می‌گوییم، او را نزدیک خود احساس می‌کنیم، مخاطب خود می‌دانیم و با او حرف می‌زنیم، این دستاوردها از جمله‌ی فواید و عواید دعاست. زنده نگهداشتن یاد خدا در دل، غفلت را - که مادر همه‌ی انحراف‌ها و کجی‌ها و فسادهای انسان، غفلت از خداست - می‌زداید. دعا غفلت را از دل انسان می‌زداید.

- دستاورد دوم دعا، تقویت و استقرار ایمان در دل است. خصوصیت دعا این است که ایمان را در دل پایدار و مستقر می‌کند. ایمانِ قابل زوال در مواجهه‌ی با حوادث عالم و سختی‌ها، خوشی‌ها، تنعم‌ها و حالات گوناگون انسان، در خطر از بین رفتن است ... خصوصیت دعا این است که ایمان را در دل انسان مستقر و ثابت می‌کند و خطر زوال ایمان با دعا و استمرار توجه به خدای متعال از بین می‌رود.

- سومین دستاورد، دمیدن روح اخلاص در انسان است. با خدا سخن گفتن و خود را نزدیک او دیدن، به انسان روح اخلاص می‌دهد. اخلاص یعنی کار را برای خدا انجام دادن. همه‌ی کارها را می‌شود برای خدا انجام داد. بندگان خوب خدا همه‌ی کارهای معمولیِ روزمره‌ی زندگی را هم با نیت تقرب به خدا انجام می‌دهند و می‌توانند. بعضی هم هستند که حتّی قربی‌ترین و عبادی‌ترین کارها - مثل نماز - را نمی‌توانند برای خدا انجام دهند.

- دستاورد چهارم دعا، خودسازی و رشد فضایل اخلاقی در انسان است. انسان با توجه به خدا و با حرف زدن با خدای متعال، فضایل اخلاقی را در خود تقویت می‌کند ... متقابلاً دعا رذایل اخلاقی را از انسان می‌زداید؛ حرص و کبر و خودپرستی و دشمنی با بندگان خدا و ضعف نفس و جبن و بی‌صبری را از انسان دور می‌کند.

- دستاورد پنجم دعا، ایجاد محبت به خدای متعال است. دعا عشق به خدای متعال را در دل زنده می‌کند.

- دستاورد ششم دعا، دمیدن روح امید در انسان است. دعا به انسان قدرت مقاومت در مقابل چالشهای زندگی را می‌دهد. هر کس در دوران زندگی خود با حوادثی مواجه می‌شود و چالش‌هایی پیدا می‌کند. دعا به انسان توانایی و قدرت می‌دهد و انسان را در مقابل حوادث مستحکم می‌کند؛ لذا در روایت از «دعا» تعبیر شده است به سلاح. از نبی مکرم نقل شده است که فرمود: الا ادلّکم علی سلاح ینجیکم من اعدائکم3؛ اسلحه‌یی را به شما معرفی کنم که مایه‌ی نجات شماست؛ تدعون ربّکم باللّیل و النّهار فانّ سلاح المؤمن الدعاء4. در مواجهه‌ی با حوادث، توجه به خدای متعال، مثل سلاح برّنده‌یی در دست انسان مؤمن است.

- دستاورد دیگر دعا، برآمدن حاجات است ... در دعای ابوحمزه‌ی ثمالی از قول امام سجاد علیه‌السّلام این‌طور عرض می‌شود: و لیس من صفاتک یا سیّدی أن تأمر بالسّؤال و تمنع العطیّة و انت المنّان بالعطیّات علی اهل مملکتک5؛ تو به بندگانِ خودت دستور بدهی که از تو بخواهند، اما بنا داشته باشی که خواسته‌ی آنها را عملی نکنی؛ این امکان ندارد. وقتی خدای متعال به من و شما امر می‌کند که از او بخواهیم و طلب کنیم، معنایش این است که خدای متعال تصمیم دارد که آنچه را می‌خواهیم، به ما بدهد.

- اولین شرط دعا این است که با دلِ باطراوت و بی‌آلایش درخواست شود؛ مثل دل جوانها؛ لذا دعای جوانان اقبال و احتمال اجابت را بیش از همه دارد.

- یکی دیگر از شرایط دعای مستجاب این است که انسان دعا را با معرفت انجام دهد؛ یعنی بداند که این دعا و این درخواست از کسی است که قدرت دارد همه‌ی آنچه را که انسان می‌خواهد، برای او انجام دهد؛ یعنی به اثر دعا باور داشته باشد. به امام صادق علیه‌الصّلاةوالسّلام عرض شد که: ندعوا فلا یستجاب لنا6؛ دعا می‌کنیم، اما اثر اجابت را نمی‌بینیم؛ فرمود: لأنّکم تدعون من لا تعرفونه؛ بی‌معرفت دعا می‌کنید ... در دعا همّت بلند داشته باشید؛ درخواست‌های بزرگ بکنید؛ سعادت دنیا و آخرت را بخواهید و نگویید اینها بزرگ است، اینها زیاد است؛ نه، برای خدای متعال اینها چیزی نیست. عمده این است که شما به معنای حقیقی کلمه و با همین شرایط، طلب کنید؛ خدای متعال این طلب را اجابت خواهد کرد. گاهی هم انسان نمی‌داند کاری که انجام گرفت، اجابت دعای او بوده؛ خود انسان غافل است.

- یکی دیگر از شرایط دعا، اجتناب از گناه و توبه است. این شب‌ها هم شب‌های توبه است. همه دچار گناه و تخلف هستیم. تخلف‌ها کوچک و بزرگ دارد. از خدای متعال باید عذرخواهی و استغفار و طلب بخشش و توبه کنیم و به سوی خدا برگردیم. عزم ما باید این باشد که از ما گناه سر نزند.

- یکی دیگر از شرایط استجابت دعا، حضور قلب و خشوع است. همان‌طور که عرض کردیم، معنای دعا این است که شما با خدا حرف بزنید؛ خدا را در مقابل خود احساس کنید و حاضر و ناظر بدانید. این‌که انسان همین‌طور طبق عادت چیزی را بر زبان بیاورد و مطالبه‌یی را ذکر کند - خدایا ما را بیامرز، خدایا پدر و مادر ما را بیامرز - بدون این‌که در دل خود حقیقتاً حالت طلبی را احساس کند، این دعا نیست؛ لقلقه‌ی لسان است. لا یقبل اللَّه عزّوجل دعاء قلب لاه7؛ دل غافل و بی‌توجه و سربه‌هوا اگر دعا کند، خدای متعال دعایش را قبول نمی‌کند. دلهای آلوده و غرق در تمنیات و شهوات نفسانی - که اصلاً غافلند - چگونه دعا خواهند کرد؟ چه توقعی است که اگر انسان این‌طور دعا کرد، مستجاب شود؟

- حالت دعا و انابه چیزی نیست که انسان هر وقت اراده کرد، برای او پیش بیاید. گاهی می‌خواهیم، نمی‌شود؛ دنبال حال و توجه هستیم، دست نمی‌دهد؛ ذلک بما قدّمت یداک. انسانی که زمینه‌ی توجه به خدا و رجوع الی‌اللَّه را در خودش به‌وجود نیاورده باشد، این‌طور نیست که هر وقت اراده کرد، بتواند درِ خانه‌ی خدا برود. شما می‌بینید بعضی دلهای پاک - غالباً جوانها - خیلی راحت می‌توانند ارتباط برقرار کنند؛ اما بعضی هرچه تلاش می‌کنند، این ارتباط برقرار نمی‌شود. کسانی‌که فرصتی دارند و می‌توانند دل خودشان را نرم نگه دارند، قدر بدانند و رابطه‌ی خود را با خدا حفظ کنند؛ تا هر وقت خواستند درِ خانه‌ی خدا بروند، بتوانند.

- دعاهایی که از ائمه رسیده است، بهترین دعاهاست. اولاً خواسته‌هایی در این دعاها گنجانده شده است که به ذهن امثال ماها اصلاً خطور نمی‌کند و انسان از زبان ائمه علیهم‌السّلام آنها را از خدا طلب می‌کند. در دعای ابوحمزه و دعای افتتاح و دعای عرفه بهترین مطالبات و خواسته‌ها برای انسان مطرح می‌شود؛ که اگر انسان اینها را از خدا بخواهد و بگیرد، می‌تواند برای او سرمایه باشد. ثانیاً در این دعاها مایه‌های خشوع و تضرع وجود دارد. مطلب، با زبان و لحن و بیانی ادا شده است که دل را خاشع و نرم می‌کند. با عبارات فصیح و بلیغ، عشق و شیفتگی و شوق در این دعاها موج می‌زند. انسان باید این دعاها را قدر بداند و از آنها استفاده کند.

- عزیزان من! دعا کنید. دعا مخصوص وقت گرفتاری نیست؛ همیشه باید دعا کرد. بعضی خیال می‌کنند وقتی گرفتاری و مصیبت و بلایی بود، باید دعا کرد؛ نه، آن وقتی هم که انسان در حال عادی زندگی می‌کند، باید دعا کند و رابطه را با خدا محفوظ نگه دارد. به تعبیر یکی از روایات، صدای خود را برای فرشتگان در ملکوت اعلی‌ آشنا کند. دعا همیشه لازم است ... بزرگترین فایده‌ی دعا، فایده‌ی نقد دعاست که به خود شما دعاکننده می‌رسد؛ یعنی ایجاد رابطه با خدای متعال و احساس محبت و شوق به تقرب به پروردگار عالم. این، نقدترین دستاورد دعاست که متعلق به خود شما دعاکننده است.

در خطبه های نماز جمعه ی تهران - 1384/7/29


...


1. صحیفه ی سجّادیه، دعای 44، ص 186.
2. امالی (صدوق)، ص 53.
3. شرح الکافی (مولی صالح مازندرانی)، ج 10، ص 206.
4. همان.
5. اقبال الاعمال (ط القدیمه)، ج 1، ص 68.
6. تفسیر نور الثقلین، ج 4، ص 533.
7. کافی ( ط دارالحدیث)، ج 4، ص 311.


۰۲ مرداد ۹۳ ، ۱۶:۴۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
زرافه

شهرالله - نوزده

- همان طور که کاروان بشری، به سوی یک نهایتی در حال حرکت دایمی است، هر فرد انسان هم در طول زندگی خود در حال حرکت به یک منتها و غایت و سرمنزلی است: انّک کادح الی ربّک کدحا فملاقیه1. این مسیر طولانی و پر فراز و نشیب از گذرگاههای گوناگونی می گذرد؛ رنجها در آن هست، بلاها در آن هست، سختیها هست، گشایشها و فرجها و شادی ها در آن هست: بلوناهم بالحسنات و السّیئات2؛ همه ی اینها هم آزمایش است.

- ما در طول سال و در مسیر طولانی حرکت خودمان در چالش با هواهای نفسانی، با گناهان، با فضاهای تاریکی که خودمان به وجود می آوریم، با مشکلاتی مواجه می شویم. گاهی انسان برای این که حال دعا پیدا کند، مشکل دارد؛ گاهی برای این که قطره ی اشکی بفشاند، مشکل دارد؛ چون راه دشوار است، به وسیله ی خلافها و گناههای خود احاطه می شویم؛ اما قطعه ی ماه رمضان، آن قطعه یی است ک حرکتِ در آن قطعه آسان است؛ مثل این است که در این راه دشواری که می خواهید به محلی یا به شهری برسید، گاهی مجبورید پیاده راه را طی کنید؛ گاهی مجبورید از آب بگذرید؛ گاهی مجبورید از باتلاق بگذرید؛ یک جا هم می رسید به فرودگاهی که هواپیمای مجهّزی آماده است تا شما را بی دردسر و با خیال راحت و پس از طی مسیر طولانی به مقصد برساند. آغاز ماه رمضان، رسیدن به همین فرودگاه است. خدای متعال راه را در ماه رمضان هموار کرده است و فضا را در ماه رمضان، فضای خالی از مُعارض قرار داده است. این روزه یی که شما می گیرید، نفس و هواهای نفسانی را به زنجیر می کشد؛ این عبادتها، این دعاها، این خشوعها، این ذکرها و این لیلة القدر همان وسایل همواری است که شما را فرسنگها جلو می برد؛ راهی را که در طول سال و در ماههای دیگر گاهی یک متر یک متر باید طی کنیم، می توانیم اگر همّت کنیم و اگر خودمان را برسانیم، در ماه رمضان این راه را فرسنگ فرسنگ طی کنیم.

- محصول ماه رمضان، تقواست؛ به خود پرداختن، به خود رسیدن و ذخیره ی تقوا را برای خود فراهم کردن؛ لعلّکم تتّقون3. ماه رمضان در ما ذخیره ی تقوا ایجاد می کند. این تقوا هم خود وسیله یی برای منازل عالی تر است. تقوا مرکبی است که می تواند ما را به آن منازل عالی برساند: و اتّقوا الله لعلّکم تفلحون4؛ و اتّقوا الله لعلّکم ترحمون5؛ و اتّقوا الله و یعلّمکم الله6؛ علم و هدایت و رحمت الهی بر اثر تقوا از سوی خداوند به انسان عطا می شود. از همه بالاتر، فلاح است. فلاح و رستگاری بر اثر تقوا به دست می آید. عزیزان من! این ذخیره ی تقوا را که در ماه رمضان به دست آوردیم - اگر ان شاءالله به دست آورده باشیم - اگر بر سر سفره ی زیارت الهی درنگ کرده باشیم و از آن بهره برده باشیم، باید حفظ کنیم؛ این محصول بسیار ارزشمندی است؛ مثل آن کشاورزی که زحمات خود را می کشد، محصول گندم خود را می چیند، بعد آن را در یک سیلوی مطمئنی به دست امینی می سپارد تا در طول سال بتواند از آن استفاده کند. این آذوقه ی طول سال ماست. در طول سال، این آذوقه تهدید می شود: وسوسه ها هست، زرق و برقها هست، شهوات و هواهای نفسانی هست و گناهان؛ اینها همه آفت این ذخیره ی ارزشمندند. از این ذخیره برای مقابله با آن آفتها استفاده کنید و این ذخیره را حفظ کنید.

در دیدار مسئولان نظام و سفرای کشورهای اسلامی (عیر فطر) - 1383/8/24


- عزیزان من! باید با قرآن انس پیدا کنید. زبان ما، زبان قرآن نیست؛ می توانیم به ترجمه ی قرآن مراجعه کنیم؛ اما عمق یابی مضامین قرآنی فقط با مراجعه ی به ترجمه نمی شود؛ کما این که با خواندن متن قرآن هم برای کسانی که می فهمند، همیشه به دست نمی آید؛ با تدبّر به دست می آید؛ با عمق یابی به دست می آید. با قرآن باید مثل آینه مواجه شد؛ پاکیزه، براق و بی‌زنگار؛ تا قرآن در دل ما منعکس شود. قرآن باید در جان ما انعکاس پیدا کند؛ این همیشه و برای همه نیست؛ برای کسانی است که دلشان را با صفای باطن و نفس پاکیزه کنند؛ با ایمان، با باور و با قبول با قرآن مواجه شوند؛ والّا کسانی‌که دل معاند دارند، بنای بر نشنیدن و نفهمیدن دارند، نوای قرآن، کلام قرآن و پیام قرآن در دل آنها اثری نمی‌کند ... عقده‌هایی که بر اثر چالشهای موجود مادّی دنیا در دل و جان انسان به‌وجود می‌آید، سرانگشت حکمت قرآنی می‌تواند همه‌ی این عقده‌ها را باز کند؛ این واقعیت است؛ دلها را باز می‌کند، شرح صدر می‌دهد، امید می‌دهد، نور می‌دهد، عزم راسخ برای حرکت در صراط مستقیم می‌دهد. با قرآن باید مواجه شد و اینها را گرفت. ما وقتی در دنیا غرق می‌شویم، خود را محروم می‌کنیم؛ مثل این است که آینه‌یی را گِل‌اندود کنید؛ معلوم است که چیزی را منعکس نمی‌کند. ما نباید خود را از قرآن محروم کنیم.

در دیدار قاریان قرآن کریم - 1384/7/14


...


1. سوره ی انشقاق، آیه ی 6.
2. سوره ی اعراف، آیه ی 168.
3. سوره ی بقره، آیه ی 21.
4. همان، آیه ی 189.
5. سوره ی حجرات، آیه ی 10.
6. سوره ی بقره، آیه ی 282.
۰۲ مرداد ۹۳ ، ۰۰:۵۱ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
زرافه