- خواهش می کنم عزیزان من، بخصوص جوانان، با صحیفه ی سجّادیه اُنس بگیرند. زیرا همه چیز در این کتابِ ظاهرا دعا و باطنا همه چیز وجود دارد.

- ... بعد می رسد به این جمله1: و الحمدلله الّذی جعل من تلک السّبل شهره شهر رمضان2؛ حمد خدای را که یکی از راههایی که ما را به او؛ به کمال و به بصیرت نسبت به معدن عظمت می رساند، همین ماه رمضان است. امام تعبیر می کند به «شَهره»؛ یعنی «شهر خودش.» شهر خدا را یکی از این راهها قرار داد. خیلی پر معناست. اگر فکر کنیم همه ی ماههاT ماه خدا و مال خداست؛ وقتی که مالک همه ی وجود، بخشی از وجود را معیّن می کند و آن را به خود نسبت خاص می دهد، معلوم می شود نسبت به این بخش، توجّه و عنایت ویژه ای دارد. یکی از این بخش ها همین «شهرالله» است؛ شهر خدا، ماه خدا. خود ِ این نسبت، در فضیلت ماه رمضان کافی است. 

- شهر اسلام، یعنی شهر «اسلام الوجه لدی الله»؛ «در مقابل خدا تسلیم بودن.» خب؛ انسانی جوان است و وقتی روزه می گیرد، گرسنه است، تشنه است و تمام غرایز، او را به سمت هوس و اشتهایی می خواند. ولی او، در مقابل همه ی این غرایز می ایستد. برای چه؟! برای اجرای امر پروردگار. و این، تسلیم در مقابل پروردگار است. در هیچ روزی از روزهای سال، یک مسلمان، به طور عادّی، این همه در مقابل خدا تسلیم نیست که در روزهای ماه رمضان به طور عادّی تسلیم است. پس «شهر اسلام» شهر تسلیم است.

- روزه، یکی از مائده های الهی است. چنان که قرآن هم، در این ضیافت عظیم، یکی دیگر از مائده های الهی محسوب می شود. از این مائده ها، هرچه بیشتر استفاده کنید، بنیه ی معنوی تان قوی تر خواهد شد و خواهید توانست بارهای سنگینِ حرکت به سمت کمال و تعالی را راحت تر بکشید. آن گاه خوشبختی به شما نزدیک تر خواهد شد.

- بعد می فرماید3: و شهر التّمحیص. این ماه، ماه تمحیص است. «تمحیص» یعنی چه؟ یعنی خالص کردن ... عزیزان من! در وجود شما، زرِ ارزشمندی نهفته است که متأسفانه، در موارد بسیاری، این زر، با خاک، با مس، و با اشیای کم قیمت، در هم آمیخته و مخلوط شده است. گنجی است در درون شما که در هم آمیخته با خار و خاشاک است. همه ی زحمت انبیای الهی برای این بود که من و شما بتوانیم آن زر، آن عنصر قیمتی را در وجود خودمان ناب و خالص کنیم و از بوته در آوریم. امتحان ها و شدّتها در دنیا برای این است. تکلیفهای سخت که خدای متعال به اشخاصی متوجّه می کند، برای این است.

- این ماه، ماه خالص شدن است و اگر درست نگاه کنیم، خالص شدن در این ماه، از راههای دیگرِ خالص شدن، آسانتر است4. ما با همین روزه و مبارزه کردن با نفس، می توانیم خودمان را خالص کنیم. اغلبِ گمراهی هایی که وجود دارد، یا به خاطر گناهانی است که از ما سر می زند و یا به خاطر خصلتهای زشتی است که در وجود ما نهفته است.

- یکی گناه است که وسیله ی گمراه شدن می گردد و یکی هم خصلتهای ناپسند است. خصلتهای زشت، بیشتر از گناهان فعلی، به گمراهی انسان می انجامد. اگر ما در هر کار و هر حرف و هر عقیده ای، خود پرست و خود رأی باشیم، همدیگر را تخطئه کنیم و بگوییم «فقط من درست فهمیدم و من درست عمل می کنم»، آن گاه به هیچ مشورت و استدلال و منطقی اعتنا نکنیم و به هیچ حرف حقّی گوش نسپاریم؛ اگر حسد در وجود ما چنان ریشه دوانیده باشد که به خاطر آن، زیبا را زشت ببینیم و حاضر نباشیم حقیقت درخشانی را در جایی تصدیق کنیم؛ اگر حبّ شهرت، حبّ مقام و حبّ مال، ما را از پذیرش حقیقت باز دارد، این جاست که پذیرای صفات خطرناکِ گمراه کننده شده ایم.

- به راستی چقدر ملّت ایران مظلوم است! ای امیر مومنان! ای علی بن ابی طالب! ای مقتدر ترین و مظلوم ترین انسان تاریخ! امروز در دنیا ملّتی از پیروان تو زندگی می کند که مثل خود تو، مقتدر ترین و مظلوم ترین ملّتهاست. ملّت ایران، امروز قویترین ملّت هاست. با یک محاسبه ی روشن می توان پی برد که هیچ ملّتی در دنیا، به این قوّت نیست. آن محاسبه این است که ملّت های دنیا، با وجود اقتدار علمی و اقتصادی و صنعتی و برخورداری از بعضی خصلتهای خوب، مانند پشتکار و غیره، در مقابل هواهای نفسانی، حصار و مانع و رادعی درست و حسابی ندارند. اما ملّت ایران، در سایه ی تمسّک به دین و تقوا، هواهای نفسانی را از خود رانده است. جوان این ملّت، در عنفوان جوانی، از لذّتهایی چشم می پوشد که هیچ جوانی در ملّت های دیگر، از آن رو بر نمی گرداند. در کجای دنیا چنین جوانانی سراغ دارید؟!5

- ماه رمضان، ماهی است که می شود با تذکّر و توجّه در آن، به جبران کرده های ناپسند پرداخت ... هرجا هستید، هر که هستید، در هر لباسی هستید، در هر سنّی هستید؛ ای جوان! ای پسر و دختر جوان! ای مرد و زن میانسال! ای پیرمردان و پیرزنان! ای فقرا! ای اغنیا! ای علما! ای متوسّط السوادها! هرکه هستید، اگر احساس نیاز به خدا می کنید - که هر انسانِ سالمی این احساس را می کند -، بدانید که خدا نزدیک است! یک لحظه دلتان را به خدا متوجّه کنید، جواب را خواهید شنید. ممکن نیست کسی با خدا از روی دل حرف بزند، ولی جواب الهی را نشنود! خدا به ما جواب می دهد. وقتی دیدید دلِ شما ناگهان منقلب شد، این همان جواب خداست. وقتی دیدید اشک شما جاری شد، وقتی دیدید روح شما به اهتزاز در آمد، وقتی دیدید طلب، با همه ی وجود از سر تا پای شما جاری شد، بدانید این همان پاسخ الهی است.

در خطبه های نماز جمعه ی تهران - 1373/11/14


- بشر، سر تا پا نیاز است. رفع این مشکلات و تامین این نیازها را از چه کسی باید بخواهیم؟ از خدای متعال که او حاجات ما را می داند. و اسئلو الله من فضله ان الله کان بکلّ شیء علیما6. خدا می داند که شما چه می خواهید، چه لازم دارید و چه چیز از او می طلبید و سوال می کنید. پس، از خدا بخواهید ... باید درِ خانه ی خدا رفت، تا از تضرّع پیش دیگران بی نیاز شد.

- آن حضرت به اصحاب خود فرمود: علی ادلّکم علی سلاح ینجیکم من اعدائکم و یدرّ ارزاقکم؟7 «آیا می خواهید سلاحی به شما نشان دهم که هم شما را از دشمن حفظ می کند و نجات می دهد و هم روزی تان را فراوان می کند؟» «قالوا: بلی یا رسول الله.» «عرض کردند: بلی؛ بفرمایید.» فرمودند: قال تدعون ربّکم8. «خدا را دعا کنید؛ خدا را بخوانید.» باللّیل و النّهار9. «شب و روز.» فانّ سلاح المومن الدّعا10. «سلاح مومن، دعاست.» یعنی دنبال حاجات رفتن، با سلاح دعا. با دشمن، با حادثه و با بلیّه در افتادن، با سلاح دعا.

- دعا رقیب ابزارهای مادّی نیست. این طور نیست که وقتی انسان می خواهد به مسافرت برود، یا با خودرو و قطار و هواپیما عازم شود و یا با دعا برود! همچنین این طور نیست که اگر انسان بخواهد وسیله ای به دست آورد، یا پول خرج کند و یا اگر پول نداشت، به دعا متوسّل شود و آن وسیله را به دست آورد! معنای دعا این است که شما از خدا بخواهید تا او این وسایل را جور بیاورد. آن وقت علل مادّی، هرکدام در جای خودشان قرار می گیرند. دعای مستجاب این گونه است.

- وقتی دعا می کنید که حاجتی از شما برآورده شود، اگر خدای متعال آن دعا را استجاب کند، استجابش این است که ابزارهای مادّی و عادّی و معمولیِ این خواسته، جور می شود ... همه ی وسایل عالم از این قبیل است. بنابراین دعا موجب نشود کسی تنبلی کند. دعا موجب نشود که کسی از دانش و علم و ابزار مادّی و علت و معلول طبیعی، دست بشوید؛ نه. دعا، رقیب آنها نیست، بلکه در طول آنهاست. دعا، جور آورنده ی آنهاست.

- اگر شرایط دعا وجود نداشته باشد، دعا مستجاب نمی شود ... یکی از شرایط استجابت دعا این است که آن را با توجّه مطرح کنیم. گاهی لقلقه ی زبان، جملاتی چون «خدایا ما را بیامرز.»، «خدایا به ما سعّه ی رزق بده.» و «خدایا قرض ما را ادا کن» است. ده سال انسان این گونه دعا می کند، اصلا مستجاب نمی شود. این فایده ای ندارد. یکی از شرایط دعا این است که فرمود: اعلمو ان الله لا یقبل الدّعاء من قلب غافل11؛ «خداوند متعال، از صاحب دلِ غافل - دلی که متوجّه نیست چه خواسته ای را مطرح می کند و با که دارد حرف می زند - دعایی را قبول نمی کند.» معلوم است که دعای دارای این ویژگیها مستجاب نمی شود. باید تضرّع کنید و جدّی بخواهید. باید از خدای متعال با الحاح بخواهید. باز بخواهید و یاز بخواهید. در این صورت البتّه خدای متعال دعاها را مستجاب خواهد کرد.

- از کوچک بودن خواسته هم ابا نداشته باشید. خواسته های کوچکِ کوچک را هم از خدا بخواهید. در روایت است که حتی بند کفش خود را - که چیز خیلی حقیری است - از خدا بخواهید ... خب؛ انسان به بند کفش احتیاج دارد؛ به درِ مغازه می رود و می خرد. این هم دعا لازم دارد؟! بله! تا احساس کردید که به بند کفش و یا هر چیز دیگرِ به این کوچکی نیاز دارید، دل را متوجه خدا بکنید و بگویید: «پروردگارا! این را هم به من برسان.» رساندنش به چه ترتیب است؟ به این ترتیب است که پول در جیبم بگذارم، به سر کوچه بروم، از مغازه بخرم و بعد هم آن را مورد استفاده قرار دهم. به هر حال، باید از خدا بخواهید. اگر چه به در مغازه رفتید، پول دادید و بند کفش خریدید؛ اما باز هم آن را خدا به شما داد. از غیر طریق خدا که چیزی به دست انسان نمی رسد. هرچه به ما می رسد خدا به ما می دهد.

- چیزی را که خدا می دهد، قبلا باید از خدا بخواهیم. چرا بخواهیم؟ یکی از علل این که گفته اند حاجات کوچک را هم از خدا بخواهید، این است که به حوائج و عجز و حقارت و تهیدستی خودمان توجّه پیدا کنیم تا ببینیم که چقدر تهیدستیم. اگر خدای متعال کمک نکند، امکان ندهد، نیرو ندهد، فکر ندهد، ابتکار ندهد و وسایل را جور نیاورد، همان بند کفش هم به دست ما نخواهد رسید. اگر شما به قصد خریدن بند کفش از خانه بیرون آمدید، در راه جیبتان را زدند یا پولتان گم شد و یا مغازه ی مورد نظر، بسته بود و یا در بین راه، حادثه ی مهمی پیش آمد که مجبور شدید برگردید، بند کفش گیرتان نیامده است. بنابراین هرچیز را از خدا بخواهید؛ حتی بند کفش را، حتی کوچکترین اشیا را و حتی قوت روزانه ی خود را. بگذارید این منِ دروغینِ عظمت یافته در سینه ی ما - که می گوییم «من» و خیال می کنیم مجمع نیروها ما هستیم - بشکند12. این «من» انسانها را بیچاره می کند.


...


1. حضرت آقا در این بخش از جملاتشان، یکی از دعاهای صحیفه ی سجّادیه را شرح می دهند.

2. صحیفه ی سجّادیه، ص 186.

3. حضرت آقا دارند یکی از دعاهای صحیفه ی سجّادیه را شرح می دهند. اما چون اینجا دارد تلخیص صورت می گیرد، طبیعی است که نمی توانم تمام بخش ها را بیاورم. بعنوان مثال، اینجا یک بخش جا گذاشته شده است. در صورت تمایل به خواندن کامل این بخش های شرحی و تفسیری، می توانید به نسخه ی اصلی کتاب مراجعه کنید. از این لینک می توانید نسخه ی اصلی را دانلود کنید. هرچند به نظرم لذتی که در ورق زدن کتاب، لمس و بوی کاغذ و همچنین نوشتن حاشیه بر متن هست، اپسیلون از آن در این کتابهای الکترونیکی نیست! هرکس هم هرچه می خواهد بگوید، بگوید!!

4. واقعا آدم این تعابیر را که در مورد ماه رمضان می بیند، این حس به او دست می دهد که هرچه بیشتر استفاده کند و فیض ببرد. یک نوع حس هول و هراس که زود بجنبم مبادا تمام شود! بنظرم واقعا باید حداکثر بهره را ببریم. حالا حتما هم به نظرم مثلا انسان نباید یک قرآن را ختم کند در ماه رمضان. البته اگر بکند خیلی خیلی عالی است. اما شما فردی را فرض کنید که در ماههای دیگر سال، شاید روزی یک صفحه قرآن می خوانده. حالا بنظرم نباید فضایی ایجاد کرد که اگر تو در روز کمتر از یک جزء بخوانی ضرر کرده ای و خاسری! نه؛ بنظر حقیر این طور نیست. بهره بردن واقعی از ماه رمضان این است که ما حتی بتوانیم یکی از خصلت های بدمان را دور بریزیم بطوری که در تمام طول سال دیگر تکرار نکنیم. بهره بردن در ماه رمضان به این است که یک بنای نیکویی در زندگی مان بگذاریم که همین طور زیبا رشد کند و برود بالا. نهال کوچک و البته استواری بسازیم تا با آبیاری در طول سال، رشدش دهیم. این می شود بهره وری از ماه رمضان. با این حساب که خدا این قدر آسان گرفته، سفره را پهن کرده، منتظر است تا به درگاهش برویم تا در آغوشمان بکشد - آغوشی که در این ماه حسابی گرم تر و خوشایندتر است -، با این حساب اگر از این شرایط استفاده نکنیم، بلا نسبت خیلی احمقیم! عذرخواهی می کنم!

5. با خواندن این بخش از حرف های حضرت آقا، متوجه اشتباهم در توضیحات شماره ی 3 پست قبل شدم. درستش این بود که این طور مطرح می شد که کشورهای پیشرفته با وجود پیشرفت های حاصل از تلاش و نظمشان که آن جا مورد بحث بود، خیلی از چیزهای ارزشمندی که ما داریم را ندارند. بهتر است کمی عمیق تر نگاه کنم و کنیم.

6. سوره ی نساء، آیه ی 32.

7. کافی، ج 2، ص 468.

8. همان.

9. همان، ج 4، ص 302.

10. همان، ج 2، ص 468.

11.بحار الانوار (ط بیروت)، ج 74، ص 173.

12. جمله ی قشنگی بود خیلی!