- مصرف گرایی برای جامعه بلای بزرگی است. اسراف، روز به روز شکافهای طبقاتی و شکاف بین فقیر و غنی را بیشتر و عمیق تر می کند. یکی از چیزهایی که لازم است مردم برای خود وظیفه بدانند، اجتناب از اسراف است. دستگاههای مسئولِ بخشهای مختلف دولتی، بخصوص دستگاههای تبلیغاتی و فرهنگی - به ویژه صدا و سیما1 - باید وظیفه ی خود بدانند مردم را نه فقط به اسراف و مصرف گرایی و تجمّل گرایی سوق ندهند؛ بلکه در جهت عکس، مردم را به سمت قناعت، اکتفا و به اندازه ی لازم مصرف کردن و اجتناب از زیاده روی و اسراف دعوت کنند و سوق دهند. مصرف گرایی جامعه را از پای در می آورد.

- امروز در جامعه ی ما فقر وجود دارد. وظیفه ی ما به عنوان نظام اسلامی، ریشه کن کردن فقر در جامعه است. نباید در جامعه محرومیت باشد. این تکلیف ماست به عنوان دولت، به عنوان نظام اسلامی، به عنوان آحاد مردم. کلّکم راع و کلّکم مسئول عن رعیته2؛ این وظیفه ی همه است. هرکدام به نحوی تجمّل و اسراف و زیاده روی را کم کنیم. این درس ماه رمضان است. این کارف همّت و گذشت و بصیرت و آگاهی می خواهد ... خانواده های بسیاری هستند که نه از روی تن پروری و تن به کار ندادن، بلکه به معنی واقعی کلمه محروم و مستمندند. باید اینها را شناسایی کنید - کار مشکلی هم نیست - و به اینها کمک کنید.

در خطبه های نماز عید فطر - 1381/9/15


- عزیزان من!  بدانید که امروز دنیای اسلام محتاج قرآن است. در مضامین آیات سوره های آل عمران، بقره، انبیاء و احزاب، که دوستان شما در اینجا خواندند، مطالبی وجود دارد که امروز علاج دردها و ضعفهای دنیای اسلام است و اینهاست که ایمان انسان را عمیق و راسخ می کند؛ معرفت انسان را روشن و آگاهانه می کند؛ نیروی حیاتی انسان را به میدان می آورد و از آنها کار می کِشد. آن وقت جامعه ای با این خصوصیات، هم ترقّی می کند، هم روحیه می گیرد. وقتی جامعه ای روحیه اش قوی شد، دشمن نمی تواند به آن زور بگوید.

در دیدار جمعی از قاریان قرآن - 1382/8/6


- یک جمله ی کوتاه در باب اهمیت لیلة القدر عرض کنم؛ علاوه بر اینکه از جمله ی قرآنی لیلة القدر خیر من الف شهر می شود فهمید که از نظر ارزشیابی و تقویم الهی، یک شب برابر هزار ماه است. در دعایی که این روزها می خوانیم3، برای ماه رمضان چهار خصوصیت ذکر می کند: یکی تفضیل و تعظیم روزها و شبهای این ماه است بر روزها و شبهای ماههای دیگر، یکی وجوب روزه در این ماه است، یکی نزول قرآن در این ماه است و یکی هم وجود لیلة القدر در این ماه است. یعنی در دعای مأثور، لیلة القدر را عِدل نزول قرآن در ارزش دادن به ماه رمضان مشاهده می کنیم. بنابراین قدر لیلة القدر را باید دانست.

در خطبه های نماز جمعه ی تهران - 1382/8/23


- امیرالمومنین در خطبه ی نهج البلاغه می فرماید: الا و انّ الیوم المضمار و غداً السّباق4؛ این دنیا محل آماده شدن و تمرین کردن است. در این اردوگاه بزرگِ آماده سازی ورود به میدان لقاء الهی - که قیامت است - خودتان را برای مواجهه با حساب و مواخذه ی الهی آماده کنید. امروز، روز تمرین کردن و آماده شدن و خودسازی است و فردا - یعنی روز قیامت - روز شتاب و مسابقه گرفتن به سوی سرانجامی است که ما در همین جا برای خود، آن سرانجام را مشخص و منجز کرده ایم ... امیرالمومنین مردم را دعوت می کند به این که اگر خطایی از آنها سر زده است، آن را اصلاح کنند؛ راه هدایت را بیابند و در راه صلاح و سداد قدم بردارند. ألا عامل لنفسه قبل یوم بؤسه5، آیا کسی نیست که قبل از روز بدبختی، برای خود کار کند و توشه ذخیره نماید؟ زندگی ما، میدان توشه ذخیره کردن است. کسب و تحصیل و کار علمی و کار سیاسی و خانه و همه ی عرصه های زندگی ما، محل عمل برای خدا و تلاش و مجاهدت برای فرداست.

در خطبه های نماز عید فطر - 1382/9/5


- برای این که از فضای ماه مبارک بهره مند شویم، این حدیث را عرض می کنم و اندکی درباره ی آن صحبت می کنم. حدیث صحیح معتبر از پیغمبر اکرم صلّی الله علیه و آله و سلّم این است: الصّوم جنّة من النّار6؛ روزه، سپر آتش است ... خصوصیت روزه چیست که تعبیر «جنّة من النّار» درباره ی آن بیان شده است؟ خصوصیت روزه عبارت است از کفّ نفس. روزه، مظهر کفّ نفس است؛ و نهی النّفس عن الهوی7. مظهر صبر در مقابل گناه و غلبه ی مشتهیات، روزه است. لذا در روایات، ذیل آیه ی شریفه ی و استعینوا بالصّبر و الصّلاة8 صبر را به روزه تعبیر کرده اند. روزه، مظهر گذشت از خواسته هاست. اگرچه زمانِ روزه محدود است - چند ساعت در روز، آن هم چند روز در سال - لیکن به صورت نمادین، یک حرکت اساسی برای انسان است. چرا؟ چون هواهای نفسانی و هوسها و مشتهیات و خواسته های نفس، همان مسیری است که انسان را به گناه می رساند. این طور نیست که مشتهیات نفسانی با گناه ملازم و از یکدیگر اجتناب ناپذیر باشند؛ نه، بعضی از مشتهیات نفسانی هم حلال است. اما این که انسان دهنه ی نفس را بردارد، نفس خود را بی مهار و بی دهنه رها کند و اسیر مشتهیات آن شود، همان چیزی است که امیرالمومنین علیه السلام در نهج البلاغه فرمودند: حمل علیها اهلها9؛ او را روی اسب سرکشی انداخته اند که دهنه ی آن دست این شخص نیست و اسب سرکش هم او را می برد به پرتگاه پرتاب می کند. هوای نفسانی انسان را به سمت گناهان می کشد.

- آیه ی شریفه درباره ی قیامت می فرماید: یستعجل بها الّذین لا یومنون بها و الّذین امنوا مشفقون منها و یعلمون انّها الحقّ10. کفّار قریش به پیغمبر می گفتند قیامت و جهنمی که ما را از آن می ترسانی کجاست؟ قرآن می فرماید و الّذین امنوا مشفقون منها؛ کسانی که ایمان دارند، از قیامت بیمناکند. قیامت حقیقتاً این گونه است. باید از قیامت ترسناک بود، باید قیامت را از یاد نبرد؛ این ضامن حفظ ماست ... روز جزا، روز پاسخگویی است؛ پاسخگویی به معنای واقعی کلمه؛ پاسخگویی بدون امکان رفع و رجوع بی مورد؛ اصلاً نمی شود انسان عذر دروغین و بیخودی بیاورد. انسان در مقابل خدای متعال است؛ او گریبان انسان را می گیرد. قیامت، روز محاسبه ی بی اغماض است؛ هه ی ما محاسبه می شویم. قیامت، روز بسته شدن زبان است. زبان بازی هایی که اینجا می توان کرد، آنجا دیگر نیست ... آن گاه باطن و ملکات و اعضا و جوارح انسان حرف می زنند.

- آیات مربوط به قیامت خیلی تکان دهنده است. من پیشنهاد می کنم هر کدام به تنهایی آیات قیامت را مرور کنیم؛ چون به آن احتیاج داریم. این دیگر از چیزهایی نیست که انسان بتواند آن را ثبت کند و آمار بدهد. صدها آیه در قرآن درباره ی قیامت وجود دارد؛ هم بشارتهای قیامت هست، هم تهدیدهای آن؛ هردو تکان دهنده است. بشارتهای قرآن هم تکان دهنده و جذاب و شوق آفرین است؛ تهدیدهای قرآنی هم تکان دهنده است و دل انسان را آب می کند. یبصّرونهم یودّ المجرم لو یفتدی من عذاب یومئذ ببنیه و صاحبته و اخیه و فصیلة الّتی تؤویه و من الأرض جمیعا ثم ینجیه11؛ مجرم از شدت عذاب الهی آرزو می کند که بتواند فرزند خودش را فدا کند تا نجات پیدا کند؛ عزیزان خودش و همه ی انسانهای روی زمین را قربانی کند تا از عذاب نجات پیدا کند؛ امّا نمی تواند. عذاب الهی است. شوخی که نیست.


...



1. بنظرتان صدا و سیما واقعا در این جهت حرکت می کند یا صد و هشتاد درجه برعکسش؟!
2. صحیح بخاری، ج 1، ص 304 (حدیث نبوی).

3. همان دعای معروف یا علی یا عظیم یا غفور یا رحیم...

4. من لا یحضره الفقیه، ج 1، ص 516.

5. همان، ص 517.

6. فقه الرضا (ع)، ص 204.

7. سوره ی نازعات، آیه ی 40.

8. سوره ی بقره، آیه ی 45.

9. کافی (ط الاسلامیه)، ج 8، ص 67.

10. سوره ی شوری، آیه ی 18.

11. سوره ی معارج، آیات 11 - 14.