اولین جلسه از کلاس مجردهای حجت الاسلام شهاب مرادی را تهران بودم و رفتم. با اینکه هنوز کلاس روند اصلی خودش را شروع نکرده و چند جلسه ی اول صرف آشنایی و این مسائل می شود، اما آن را دوست داشتم. اینکه اول کلاس، برای مستمندانی که در موردشان توضیح داده می شود، به انتخاب خود بچه های کلاس، صدقه جمع می کنیم، حس خوبی به آدم می دهد؛ اینکه حاج آقا وسط درس، هم با بچه ها شوخی می کند و هم تشر می زند، در نوع خودش جالب است و در یک کلام، اینکه خودت را اینقدر نزدیک حاج آقا ببینی که بتوانی راحت بروی و در حالی که صورتت با صورتش فقط سی سانت فاصله دارد، به او خیره شوی و راحت حرفت را بزنی، حس شیرین و غریبی است که جای دیگری تجربه نکرده ام. خوشحالم که در دور چهارم کلاس مجردها، جزو شاگردهای حاج آقا هستم و الان فقط تنها نگرانی ام این است که مبادا بعد از انتخاب واحد، تداخلی بین کلاس های دانشگاه و کلاس مجردها به وجود بیاید. امید که چنین نخواهد شد!
و اما یک نکته؛ از خصوصیات کلاس حاج آقا که در همین یک جلسه آن را فهمیدم، این بود که حاج آقا در بین شوخی و خنده، بعضی وقتها جملات و پندهایی می دهد که انسان را به فکر فرو می برد. یکی از جملاتی که از جلسه ی اول به خاطرم مانده این است:
بعضی آدمها خیلی بی غیرتند. با آدمهای نامرد دوستی نکنید. حتی با آنها دست هم ندهید. به محض اینکه به یک انسان نامرد دست بدهید، شما هم نامرد می شوید.