امتحاناتم که تمام شود، خیلی دوست دارم یک برنامه ی منظم مطالعه برای خودم بچینم. برنامه ای که هم معرفت و علم اندوزی در آن باشد و هم تفریح. بخشی از جلد اول «ز ملک تا ملکوت» آیت الله حق شناس که در واقع درس اخلاق ایشان هست را خوانده ام. کلا سه جلد هست. دوست دارم بعد از امتحانات اگر عمری بود، بنشینم و منظم آن را بخوانم.بعد از آن هم دوست دارم بروم سر وقت «سلوک عاشورایی» که ده جلد هست و درس اخلاق حاج آقا مجتبی در ماههای محرم زنده گی پر برکتشان هست. هروقت به خاطره ای از حاج آقا مجتبی بر می خورم یا عکسی از ایشان می بینم، روحم پرواز می کند و می رود در وادی حسرت. هر وقت هم به «سلوک عاشورایی» فکر می کنم، خودم را ملامت می کنم که وقتی حاج آقا زنده بود، قدرش را ندانستی، حالا که درس های اخلاقش به این قشنگی و منظمی در بازار هست، باز هم قدر نمی دانی. البته برای تفریح خودم هم برنامه هایی دارم. مثلا سه جلد «از ملک تا ملکوت» که تمام شود، می روم و «بلندی های بادگیر» امیلی برونته را خواهم خرید. یا شاید «صد سال تنهایی» مارکز، یا حتی «شازده کوچولو» که به نظرم باید جالب باشد. می شود مثلا وقتی آنها را خریده ام، در راه برگشت، بروم کافه کراسه یا حتی همین دانشگاه خودمان، یک هات چاکلت بخورم تا بزمم کامل شود. به افتخار تلاش ها و مجاهدت های مقدسم. به نظرم برنامه ی خوبی باشد.
بنظرم که تو حرف نداری
من کسیم که ...
همیشه وبلاگتو میخونم اما هیچوقت خودمو معرفی نمیکنم
چون منو نمیشناسی و منم شمارو نمیشناسم
اما از وبلاگت خیییلی خوشم میاد...
گاهی اوقات دلم میخواد کنار کسی
مثل شما با چنین خصوصیاتی باشم.
افسوووس!!!!
دلم خییییییلی گرفته.
برام دعا کنین.
امیدوارم همیشه شاد باشید.