زنده‌ام. می‌توانم ببینم. می‌توانم بشنوم. می‌توانم گوش کنم. می‌توانم بو کنم. مغزم کار می‌کند و عقب‌افتاده نیستم. موهای زیبایی دارم و کچل نیستم. ظاهر زشتی ندارم و قیافه‌ام به زیبایی می‌زند. قدرت تکلم دارم و بدون لکنت می‌توانم حرف بزنم. شکاف کام ندارم. آن لوله‌ای که مخاط مغز را به حلق هدایت می‌کند در من وجود دارد وگرنه تا یک سال هم دوام نمی‌آوردم. موی دماغ - که خیلی‌ها فکر می‌کنند بی‌فایده است - دارم که حرارت و سرمای هوا را تقلیل می‌دهد و به نفس کشیدنم کمک می‌کند. ابرو و مژه‌هایم رشد دارند و علاوه بر حفظ زیبایی‌ام، گرد و غبار را از چشمم دور می‌کنند. فلج نیستم و می‌توانم دستان و پاهایم را تکان دهم. حتی کنترل تک‌تک انگشتانم در دست خودم است. حس لامسه‌ام کار می‌کند.

پوکی استخوان ندارم. ام اس ندارم. ایدز ندارم. کلیه‌هایم خوب کار می‌کنند. قلبم خوب می‌زند و دریچه‌هایش مشکل خاصی ندارند. عفونت ریه ندارم. کبدم چرب نیست. دیابت ندارم. هایپر تیروئیدی نیستم. هایپو تیروئیدی هم نیستم. گواتر ندارم. لگنم نشکسته است و نیاز به ویلچر ندارم. مشکل معده ندارم و همه‌جور غذایی می‌توانم بخورم. اتساع روده ندارم. سرطان ندارم.

مسلمانم. شیعه‌ام. نماز می‌خوانم. روزه‌ می‌گیرم. ائمه اطهار علیهم‌السلام را دوست دارم. دوست دارم آدم با اخلاقی باشم. فضائل اخلاقی را دوست دارم. از رذائل اخلاقی متنفرم. علمای اخلاق را دوست دارم. دروس اخلاقی را پی‌گیری می‌کنم. مهربانم. سنگدل نیستم. حسود نیستم. دختربازی نمی‌کنم و از دختربازها متنفرم. معتاد نیستم. سیگاری نیستم. لب به قلیان نزده و نمی‌زنم. از ابتذال خوشم نمی‌آید. سعی می‌کنم به جوک‌های بد نخندم. اگر کار بدی بکنم ناراحت می‌شوم. دغدغه‌ی نیازمندان در ذهنم هست. دوست دارم اگر پول‌دار شدم به آن‌ها کمک کنم و روضه امام حسین علیه‌السلام بخوانم.

پدر خوبی دارم. خدا یک مادر عالی به من داده است. برادر و خواهرم فوق العاده‌اند. به امین خیلی نزدیکم و با او رابطه خیلی خوبی دارم. مینا را واقعا دوست دارم و از بودن در کنارش لذت می‌برم. زن‌داداش و شوهرخواهرم از بهترین‌ها هستند. مطهره‌خانم را عین خواهر خودم دوست می‌دارم. مجتبی عین برادرم هست و مصاحبتش برایم شیرین است. برادرم خوشبخت است. خواهرم خوشبخت است. پدربزرگ پدری‌ام - خدابیامرز - از خوبان روزگار بود. پدربزرگ مادری‌ام از خوبان روزگار است. مادربزرگ‌هایم واقعا خوب هستند. دایی‌ها و عموهای خوبی دارم. رابطه خیلی خوبی بین خانواده و فامیل‌مان حاکم است. رابطه‌ام با بچه‌ها خوب است. آن‌ها را دوست دارم و آن‌ها هم دوستم دارند.

تحصیل‌کرده‌ام. اهل مطالعه‌ام. اهل نوشتن‌ام. نسبت به اتفاقات اطرافم بی‌تفاوت نیستم. دوستان خوبی دارم. هم‌اتاقی‌ام پسر خوبی است و بودن با او برایم مفید است. دوست دارم پیش‌رفت کنم و انسان بهتری شوم. در ۲۴ سالگی می‌خواهم ازدواج کنم و دل پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله را شاد کنم. نمی‌خواهم بگذارم سنم بگذرد تا خانه و ماشین و کار پر درآمد داشته باشم و بعد - در اوج خسته‌گی و دل‌مردگی - ازدواج کنم. اولین و مهم‌ترین معیارم ایمان و تقوای طرف مقابل است.

...

خدا را دارم؛ بالاتر از همه این‌ها. از حرف زدن با او احساس آرامش می‌کنم. از نماز خواندن با توجه - توجهی هرچند اندک - لذت می‌برم. گناه که می‌کنم پشیمان می‌شوم و توبه می‌کنم. حرف‌ها و خواسته‌هایش برایم مهم است. دوست دارم به او نزدیک شوم. دوست دارم به او توکل کنم. دوست دارم به او اعتماد کنم، خودم را به او بسپارم و از او بخواهم.


بهتر نیست به جای غصه خوردن به خاطر نداشته‌هایمان - که آن‌ها هم نعمت هستند - داشته‌هایمان را در نظر بگیریم و قدر بدانیم؟ بهتر نیست آن افسرده‌گی ناشی از مرور نداشته‌ها و مقایسه خود با دیگران را با این شادابی حاصل از مرور داشته‌ها و نعمت‌ها جایگزین کنیم؟ واقعا چرا آدمی‌زاد این همه نعمت‌هایی که خدا به او ارزانی کرده را نمی‌بیند و فقط نداشته‌های خود و داشته‌های دیگران در نزد او برجسته‌اند؟

بهتر است هرروز نعمت‌های بی‌شماری که به ما ارزانی شده را در ذهن و کاغذ مرور کنیم. البته آن‌هایی که می‌فهمیم؛ وگرنه هرچه هم تلاش کنیم، از درک گسترده‌گی آن عاجزیم. با انجام این کار، ناراحتی‌های بیخودی به سراغمان نخواهند آمد و آرامش و لذت بیش‌تری را تجربه می‌کنیم.



وَ إِنْ تَعُدُّوا نِعْمَةَ اللَّهِ لا تُحْصُوها إِنَّ اللَّهَ لَغَفُورٌ رَحیمٌ

سوره نحل - آیه ۱۸