یادداشت‌های یک عدد زرافه

۳۰ مطلب با موضوع «بزرگان» ثبت شده است

شهرالله - چهار

- ماه رمضان، ماه دعا و ماه ذخیره کردن تقواست؛ ماهی است که ما باید در آن، به برکت عبادت و توجه به پروردگار، قوّت روحی و معنوی پیدا کنیم و با آن قوّت روحی و معنوی، سنگلاخ ها را به سرعت و سهولت بپیماییم و راه ها را بخوبی طی کنیم.

بخشی از پیام به ملت شریف ایران، به مناسبت حلول سال نو - 1370/01/01


- این ماه، ماه روزه است؛ ماه نزول قرآن و انس با قرآن است؛ ماه عبادت و دعا و مناجات است - که دعا مغز و روح عبادت است - ماه استغفار و توبه و بازگشت از راه های ناپسند نزد خدای متعال و رعایت تقوای الهی است؛ ماه جهاد است - که در این ماه مبارک، غزوه ی بدر در سال دوم هجرت، و فتح مکه در سال هشتم هجرت، و شروع غزوه ی حنین در همان سال اتفاق افتاده است - ماه جهاد با نفس و جهاد با شیطان و جهاد با دشمنان خداست؛ ماه آمادگی و ماه ذخیره ی تقواست؛ ماه صله ی رحم، صدق و برّ با برادران دینی، آشنایی با معارف؛ آشنایی و تدبّر در قرآن، و خلاصه ذخیره کردن سرمایه ی حرکت الهی در طول یک سال است. امید است که روزهای گذشته را با عمل بر وفق مقتضیات این ماه گذرانده باشیم و روزهای آینده را بیشتر قدر بدانیم و در کار نفس خود، در معامله ی با احکام الهی، در برخورد با مردم، در تدبّر و ارتباط با قرآن، و در تصمیم و عزم بر مجاهدت با نفس، یک تصمیم جدی و یک اقدام قاطع انجام بدهیم.

در خطبه های نماز جمعه ی تهران - 1370/01/16


- شما وقتی عبادت می کنید، دعایی را با حال می خوانید، نمازی را با توجه اقامه می کنید، انفاقی به یک مستحق می کنید، می بینید که چه لذّتی می برید و چه حالت احتظاظی به شما دست می دهد. این لذّت را با خوردن نمی شود به دست آورد. انسان هایی که طعم بندگی خدا را چشیده اند - که هر انسان مومنی در طول زندگی، کم و بیش حالات این طوری برایش پیش می آید؛ بعضی کم، بعضی زیاد - در آن لحظه ی توجه به خدا، عبادت خدا، مناجات، گریه برای خدا و در مقابل خدا، لذّتی احساس می کنند که حاضرند دنیا و مافیها را بدهند، برای آن که این لذّت برای آن ها بماند. 

در دیدار زائرین و مجاورین حرم مطهر رضوی - 1370/01/29


- امیرالمومنین فرمود: و ما جالس هذا القران احد الّا قام عنه بزیاده او نقصان؛ زیاده فی هدی، او نقصان من عمی1؛ وقتی از کنار قرآن بلند می شوید، چیزی بر شما افزوده شده است، و آن هدایت است؛ و چیزی از شما کم شده است، و آن کوری و جهالت است ... رابطه تان با قرآن را روز به روز بیشتر کنید؛ در خانواده ها عطر قرآن را در فضا منتشر کنید؛ قرآن را بخوانید و بخوانید؛ در قرآن تدبّر کنید. دشمن نمی خواهد مسلمانان آیات قرآن را مثل عَلَم در دست بگیرند؛ چون قرآن تکلیف ها را معیّن کرده است؛ تکلیف مسلمانان را، تکلیف جهاد را، تکلیف زندگی اسلامی را و مرگ اسلامی را. ما باید رابطه مان را با قرآن روز به روز مستحکم تر کنیم. در خانه ها قرآن بخوانید. حتّی در هگام بیکاری، چنانچه مختصر فراغتی پیدا می کنید، خودتان را به قرآن وصل کنید. هر روز مقداری قرآن بخوانید و آن را فرا بگیرید. 

در دیدار قاریان قرآن - 1370/11/17


- رمضان فرصت خوبی برای خودسازی است. ما همان ماده ی خام هستیم که اگر روی خودمان کار کردیم و توانستیم این ماده ی خام را به شکل های برتر تبدیل کنیم، آن کار لازم در زندگی را انجام داده ایم. هدف حیات همین است. وای به حال کسانی که روی خودشان از لحاظ علم و عمل کاری نکنند و همان طور که وارد دنیا شدند، به اضافه ی پوسیدگی ها و ضایعات و خرابی ها و فسادها که در طول زندگی برای انسان پیش می آید، از این دنیا بروند. مومن باید به طور دائم روی خودش کار کند؛ به طور دائم ... اگر کسی مراقب خود باشد؛ مواظب باشد کارهای ممنوع و کارهایی را که خلاف است انجام ندهد و راه خدا را با جدّیت بپیماید، موفق می شود. این، همان خودسازی دائمی است و برنامه ی اسلام، متناسب با همین خودسازی به طور دائم است ... اگر نمی توانیم به طور دائم در حال مراقبت و ساخت و ساز خودمان باشیم، اقلا ماه رمضان را مغتنم بشماریم. شرایط هم در ماه رمضان آماده است. یکی از بزرگترین شرایط، همین روزه ای است که شما می گیرید.



- شما طبیب خودتان بشوید. هیچ کس مثل خود انسان نمی تواند بیماری های خودش را بشناسد. برخی بیماری ها در انسان هست که اگر مثلا شما به من بگویید «تو دچار این بیماری هستی»، عصبانی می شوم و بدم می آید. بگویند: «آقا، شما مرد حسودی هستید.» مگر کسی تحمّل می کند که به او بگویند «حسود»؟ می گوید: «حسود خودت هستی! چرا اهانت می کنی؟ چرا بیخود می گویی؟» از دیگری حاضر نیستیم قبول کنیم. اما به خودمان که مراجعه می کنیم، می بینیم بله؛ ما متاسفانه از این بیماری ها داریم. سر هرکس را انسان کلاه بگذارد، از هرکس که پنهان کند، با خودش که دیگر نمی تواند! پس بهترین کسی که می تواند بیماری ما را تشخیص دهد، خودمان هستیم. بیاورید روی کاغذ! بنویسید: «حسد.» بنویسید: «بخل.» بنویسید: «بدخواهی برای دیگران. وقتی کسی به خیری می رسد، ما ناراحت می شویم!» بنویسید: «تنبلی در کار.» بنویسید: «روح بدبینی به نیکان و صالحان.» بنویسید: «بی اعتنایی به وظایف.» بنویسید: «علاقه به خود. شدیدا به خودمان علاقه داریم.» اگر بیماری ما این هاست، این ها را روی کاغذ بیاوریم. ماه رمضان فرصتی است که یکی یکی این بیماری ها را، تا آنجایی که می شود، برطرف کنیم. اگر برطرف نکنیم، این بیماری ها مهلک خواهد شد؛ هلاک معنوی و واقعی.

- برادران و خواهران! اگر به خودمان نرسیم، بدبختی است؛ روسیاهی است؛ محرومیت است؛ از چشم خدا افتادن است؛ از مقامات معنوی دور ماندن و از نعیم ابدی الهی، تهی دست ماندن است. پس باید به خودمان برسیم. ماه رمضان فرصت خوبی است. کتابهای اخلاق هم خوشبختانه در اختیار هست. لکن آن چیزی که آدم از مجموع می فهمد و آنچه مهم است، این است که انسان بتواند هوی و هوس خود را کنترل و مهار کند. این، اساس قضیه است

- یکی از ویژگی ها که بسیار مهم است تا برای خودسازی به آن توجّه کنیم و شاید جنبه ی تقدّمی هم داشته باشد، «اخلاص» است ... در بین مردم، متاسفانه خیلی رایج است که کارهای خوب خودشان را بر زبان بیاورند و بگویند. کأنّه توجه ندارند که نباید کار نیک را به زبان آورد و گفت که ما می خواهیم این کار را بکنیم یا ما این کارها را می کنیم2 ... مبادا انسان به خاطر اینکه دیگران ببینند، کاری را انجام دهد! کاری که انسان به خاطر توجه دیگران به خودش انجام دهد، از نکردن آن کار بدتر است ... اگر کار برای خدا انجام گیرد و نیّت برای خدا خالص باشد، اشکالاتی که معمولا در کارها مشاهده می شود، پیش نخواهد آمد. ما وقتی مصالح واقعی را فدای حرف این و آن می کنیم که بخواهیم کار را برای این و آن انجام دهیم. انسان وقتی کار را برای خدا می خواهد انجام دهد، فقط نگاه می کند ببیند تکلیفش چیست؟ نگاه نمی کند که یکی خوشش می آید، یکی بدش می آید؛ پیش چه کسی آبرو پیدا می کند و پیش دیگری از آبرو می افتد.

- مثلا فردی است که کار را برای دیگران انجام نمی دهد: برای خاطر خدا نماز می خواند، ختم قرآن می گیرد، کار خیری انجام می دهد، احسان و کمک و صدقه ای می دهد و مجاهدتی برای خدا می کند. اما دوست می دارد که مردم بگویند: «ایشان چقدر آدم خوبی است.» کارش را برای مردم نکرده است. کار را برای خدا انجام داده و تمام شده؛ اما از مدح مردم و از اینکه مردم از او تعریف کنند، خوشش می آید. می فرماید این، آن مرتبه ی عالی اخلاص نیست. مرتبه ی عالی اخلاص این است که این را هم دوست نداشته باشد. اصلا کاری به کار مردم نداشته باشد! می خواهند بدانند، می خواهند ندانند. می خواهند خوششان بیاید، می خواهند خوششان نیاید. نگاه کند ببیند خدا از او چه خواسته است و دقیقا آن را انجام دهد. من، این صفت و این روحیه را در امام رضوان الله تعالی علیه، در بسیاری از موارد مشاهده کردم. در موارد متعدّدی، بنده این خصوصیت را در ایشان دیده بودم. کاری نداشت که کسی خوشش می آید یا خوشش نمی آید. تکلیفش را انجام می داد. وقتی که بار سنگین است؛ وقتی که کار بزرگ است؛ وقتی که کار خطرناک است، اخلاص بیش تر به کار می آید.


...


1. نهج البلاغه (صبحی صالح)، ص 252.

2. در ادامه حضرت آقا استثناهایی هم ذکر می کنند؛ مانند صدقه ی آشکار.

۱۱ تیر ۹۳ ، ۰۰:۰۶ ۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
زرافه

شهرالله - سه

- جسم انسان بدون ورزش، ضعیف و لاغر و بی قدرت خواهد شد. هر کسی باشید، هرچه بنیه ی قوی و نیرومند داشته باشید، اگر ورزش نکردید و خوردید و خوابیدید، بدن ضعیف می ماند؛ شکی در این نیست. همچنانی که اگر ورزش نکنید، بدن شما آن رشد لازم را نمی کند، زیباییهایی هم دارد که ورزش آنها را آشکار خواهد کرد؛ بدون ورزش نمی شود. روح شما هم عینا همین طور است. بدون ورزش، بدون تمرین و ریاضت، ممکن نیست شما قوی بشوید. 

- تمام عبادات برای این است که ما ورزش کنیم، تربیت بشویم و پیش برویم. البته باید عبادات را شناخت. عبادات هم جسم و روحی دارند. جسم عبادات، به تنهایی کافی نیست. نماز را که انسان بخواند، ولی در حال نماز، توجه به خود ذکر نداشته باشد، ملتفت نباشد که چه می گوید و با چه کسی حرف می زند، مضامین نماز را بکلّی از روی غفلت ادا بکند، این نماز، نماز بی فایده ای است. 

- نماز را با توجه به معنای آن بخوانید. این نماز است که قربان کلّ تقیّ1 خواهد بود. نماز، نزدیک کننده ی انسان به خداست،؛ اما نزدیک کننده ی انسان باتقوا. روزه، موجب تقوا و بوجود آورنده ی تقواست؛ اما روزه ی با توجّه.

- امسال بحمدلله روزه ی ماه رمضان سی روز شد. چند سال بود که ماه رمضان، بیست و نه روز بود و سی روز نمی شد؛ ولی امسال یک روز زیادتر شد2.

- اگر روح اعمال و عبادات که عبارت از همان توجّه به خدا و عبودیّت اوست، برای انسان حل و روشن نشود و انسان سعی نکند که در هر یک از این واجبات، خودش را به عبودیّت خدا نزدیک کند، کارش سطحی است. کار و ایمان سطحی، همیشه مورد خطر است و این چیزی است که ما در تاریخ اسلام دیده ایم3.

- روح عبادت، بندگی خداست. برادران و خواهران! ما باید سعی کنیم که روح بندگی را در خودمان زنده نماییم. بندگی، یعنی تسلیم در مقابل خدا، یعنی شکستن آن بتی که در درون ماست. آن بت درونی ما یعنی من در خیلی جاها خودش را نشان می دهد. وقتی که منفعتت به خطر بیفتد، کسی حرفت را قبول نکند، چیزی مطابق میل تو ولو خلاف شرع ظاهر بشود، یا سر دو راهی قرار بگیری، یک طرف منافع شخصی، یک طرف وظیفه و تکلیف، در چنین تنگناها و بزنگاه هایی، آن منِ درونی انسان سر بلند می کند و خودش را نشان می دهد.

- اگر ما بتوانیم این من درونی، این هوای نفس، این فرعون باطنی، این شیطانی را که در درون ماست، مهار کنیم، یا اقلّا قدری مهار کنیم، همه ی امور اصلاح خواهد شد. قبل از هرچیز، خود ما آدم خواهیم شد و به فلاح خواهیم رسید. ماه رمضان، مقدّمه ی این است.

در دیدار با اقشار مختلف مردم (روز سی اُم ماه مبارک رمضان) - 1369/02/06


- ما باید به خدا اتّکا و اتّکال کنیم و این، جز بندگی و تسلیم در مقابل خدا چیزی نیست. اتّکای به خدا و اعتماد به وعده ی الهی، از هرکسی بر نمی آید. تنها کسانی می تواند به خدا اتّکا کنند که خدا در دل و یاد آن ها باشد. اگر خدا در یاد انسان نباشد و فضای جان او را پُر نکند، به خدا هم اعتماد نخواهد کرد و در میدان های خطر، نخواهد توانست با اعتماد به خدا حضور پیدا کند. قرآن راه را به ما نشان داده است. خوف از خدا و داشتن تقوای الهی و بندگی و تسلیم و خضوع در مقابل پروردگار، راه فلاح و رستگاری در دنیا و عقباست.


- ما باید از همه ی خطاهای خود توبه کنیم. آنجایی که امام سجّاد و امیرالمومنین علیهما الصّلاه و السّلام و سایر بزرگوارانی که در میان آحاد بشر نورانیّت بی نظیری داشتند، با زبان های گوناگون و با نفس های سوزان استغفار و توبه می کردند، من و امثال من، برای بازگشت به خدا و طلب مغفرت و انابه ی به پروردگار، هیچ لحظه ای را نباید از دست بدهیم.

- در تمام اعمال شبانه روز، تقوا را پیشه ی خود بکنید؛ یعنی مراقب گفتار و کردار و عمل و تصمیم و اقدام خودتان باشد و نگذارید که هواهای نفسانی، شما را از راه خدا و از تکلیف الهی منحرف بکند. شیطان به اتّکای نفس امّاره و هواهای نفسانی و خودخواهی ها و منیّت ها و هوس های ما، ما را از صراط المستقیم الهی منحرف می کند. باید مانند آن کسی که در پیچ و خم های یک راه کوهستانی خطرناک، مراقب هر حرکت و هر قدم پیشرفت خود است، مواظب باشیم. این تقواست؛ یعنی مراقب بودن، خدا را در همه ی کارها شاهد و ناظر دانستن، از خطاها و اشتباهاتی که سر می زند، زود توبه کردن، به خدا اتّکا کردن، از خدا کمک خواستن، به خدا التجا بردن. 

- سرّ مساله در این است که انسان بتواند خودش را به عبودیّت الهی متّصف کند. عبد، یعنی تسلیم اراده و حکم خدا و شریعت الهی. لبّ تمام دستورات و احکام و فرامین الهی و شرایع انبیا، همین یک کلمه است و شاید پیامبران خدا، قبل از آن که مقام نبوّت برای آن ها انتخاب بشود و خدای متعال آن ها را به نبوّت سرافراز کند، به عبودیّت سرافراز کرده باشد؛ همچنان که حتما همین طور است. در یک روایت است که انّ الله اتّخذ محمّدا عبدا قبل ان یتّخذه رسولا4. اوّل، خدای متعال او را خلعت عبودیّت پوشانید و بعد، به مرحله و رتبه ی نبوّت فایز کرد. کأنّه این، در هر تعالی یی مقدمه ی لازم و شرط اصلی است. در هر اندازه تکاملی، عبودیّت، شرط اصلی است ... خودمان را آماده ی اطاعت کنیم؛ همه چیز را از او بدانیم؛ نعمتهای الهی را، حقیقتا نعمتها و موهبتهای الهی بدانیم؛ آن ها را فرآورده ی قدرت و علم و توانایی خودمان ندانیم؛ بدانیم که ما هم وسیله ایم. ذهن ما، دست ما، عمل ما، سر پنجه ی ما و تلاش ما، وسیله ای برای تحقّق اراده ی الهی است.

در دیدار با مسئولان و کارگزاران نظام جمهوری اسلامی، به مناسبت عید سعید فطر - 1369/02/07


...


1. نهج البلاغه، کلمات قصار، ش 136.
2. این بخش از صحبتهای حضرت آقا برایم خیلی جالب بود. آقا بخاطر اینکه آن سال رمضان یک روز بیش تر بوده، خدا را شکر می کردند. آن وقت ما...!
3. در ادامه ی این سخنان، ایشان مثال هایی از خوارج می آورند. اگر بخواهیم خوارج را در ذهن تصور کنیم، شاید «داعش» گزینه ی بدی نباشد!
4. بحارالانوار، ج 93، ص 211.



۱۰ تیر ۹۳ ، ۰۱:۰۳ ۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
زرافه

شهرالله - دو

- بنابراین، اصل قضیه، اجتناب از گناه است که باید سعی کنیم در این ماه رمضان، ان شاءالله با تمرین و حدیث نفس و ریاضت، گناه را از خودمان دور کنیم. اگر گناه از ما دور شد، آن وقت راه برای عروج و پرواز در ملکوت آسمانها ممکن خواهد شد و انسان خواهد توانست آن سیر معنوی و الهی و آن طیران معین شده برای انسان را انجام بدهد؛ اما با سنگینی بار گناه، چنین چیزی ممکن نیست. این ماه رمضان، فرصت خوبی برای دور شدن از گناه است.

در دیدار با اقشار مختلف مردم (روز یازدهم ماه مبارک رمضان) - 1369/01/18


- یکی از صفاتی که مانع راه کمال انسانی است و در قرآن، به عبارات گوناگون و در جاهای فراوان و همچنین در روایات و فرمایش های ائمه علیهم السلام، نسبت به آن صفت پرهیز داده شده ایم، صفت تکبّر و خود بزرگ بینی است. این صفت، برای پیشرفت انسان در مدارج معنوی چیز بسیار خطرناکی است.

- تکبّر حالتی است که اگر در کسی وجود داشت، او دچار خودشگفتی می شود و وقتی خودش، کارش، معلوماتش و خصوصیات فردیش را مورد توجه قرار می دهد، حس اعجاب به او دست می دهد و به نظرش بزرگ و زیبا و مطلوب می آید. شاید بشود گفت که بزرگترین مانع و بدترین درد در راه تکامل بشری، عبارت از خود را بزرگ دیدن، خود را پاک و بی غش دیدن، خود را قدرتمند و توانا دیدن و خود را برتر از دیگران مشاهده کردن است.


- انسان وقتی خود را دارای قدرت و غنا و بی نیازی احساس کند، یا خود را دارای علم و دانش احساس کند و هر چیزی که به او عرضه می شود، چون به علم و دانش خود خیلی معتقد است، همه چیز را با دانش خود تطبیق بکند؛ هرچه در دایره ی علم او گنجید، آن درست است؛ هر چیزی در دایره ی علم او نگنجید، آن را رد خواهد کرد. این هم شعبه ای از تکبّر و یکی از انواع خطرناک آن است.

- حتّی برای کسانی هم که اهل عبادت و زهد و توجه به خدا و تلاش معنوی هستند، تکبّر در کار و رشته ی خودشان وجود دارد ... شب قدر را کسی به دعا و مناجات و گریه و توجه به خدا و نماز و استغفار و امثال این ها بگذراند، بعد فردای آن روز، وقتی که در بین جمع می آید و مردم را در خیابان ها مشغول کار خودشان می بیند، در دل خود بگوید: ای بیچاره ها! شما دیشب در چه حالی بودید، ما چه حالی داشتیم؛ شما غافل بودید! یعنی خود را از دیگران بالاتر حساب کند و این چنین بپندارد. هرکدام از این ها باشد، برای پیشرفت تکاملی انسان، سم قاتل است.

- قدم اول در راه خدا، شکستن خویشتن و خود را فقیر و تهی دست مطلق دیدن است. یعنی انسان در عین قدرت و ثروت و علم و برخورداری از مزایا و محاسن و خصوصیات مثبت و در اوج دارایی و توانایی، واقعا، نه به صورت تعارف، خود را در مقابل خدا، نیازمند و تهی دست و محتاج و کوچک و حقیر ببیند. این، آن روحیه ی کمال انسانی است که البته باید با تمرین به این جاها رسید.

- اگر انسان، دائم نفس خود را با توجه و تذکر و موعظه و ریاضت، پست و زیون و حقیر نکند، این نفس، در وجود او رشد خواهد کرد و فرعونی خواهد شد.

- آن چیزی که برای انسان خطرناک است، همین احساس استغناء و بی نیازی و قدرت و اتّکا به دانایی خویشتن است. قرآن کریم، داستان قارون را نقل می کند و می گوید وقتی به او نصیحت می کردند، او در جواب می گفت: انّما اوتیته علی علم1: من از روی علم و دانش این ثروت را به دست آورده ام و متعلّق به خودم است. این غرور، فخر، تکبّر، تکیه به آنچه که در انسان هست و چیز کم و ناچیزی است و انسان آن را چیزی می انگارد و خیال می کند زیاد است، بزرگترین بلیّه هاست.

- آن احساس و وسوسه ای که درون من و شما وجود داشته باشد، دائم به ما بگوید که ما از دیگران بالاتریم، حرف ما از حرف دیگران قابل قبول تر است، شأن ما از شأن دیگران بیشتر است؛ این موجب فساد و اختلاف و گسستن همه چیز در نظام اسلامی است؛ این را باید از بین برد. اگر ما این صفت شیطانی را در وجود خودمان و در صحن جامعه از بین بردیم، برادری و همکاری به وجود خواهد آمد و روز به روز، وحدت بیشتری ایجاد خواهد شد و جامعه، التیام الهی و اسلامی خودش را به دست خواهد آورد.

- نقطه ی مقابل آن کبر و علوّ و استعلا در وجود انسان، عبودیّت و بندگی و خضوع محض در مقابل خداست که پذیرفتن احکام الهی و تسلیم در مقابل خدا را به همراه دارد.

در دیدار با اقضار مختلف مردم _روز بیست و سوم ماه مبارک رمضان) - 1369/01/30


...


1. سوره ی قصص، آیه 78.



۰۸ تیر ۹۳ ، ۲۳:۳۹ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
زرافه

شهرالله - یک

- چقدر مناسب و بجاست که با تحوّل سال1 و با ورود در آستانه ی ماه مبارک رمضان که ماه رحمت و مغفرت الهی است، ما هم از کاستیها و کجی ها و زشتیها و بدیها در درون و وجود خودمان رو بر گردانیم؛ یعنی استغفار کنیم. استغفار و توبه یعنی برگشتن به خدا، یعنی پشت کردن به بدیها، یعنی همین ایجاد تحوّل.

- آنکه دلش به نور معرفت و هدایت خدا منوّر بود، آنکه اشاره اش برای این ملت و برای ما و برای عشاق اسلام در عالم، راهگشا و راهنما بود یعنی امام راحل عظیم ما، به این جهت این طور بود که رابطه ی او با خدا تامین شده بود ... ما هم اگر دقت کنیم، آنجایی که پیش رفتیم، موفق شدیم، خوب عمل کردیم و راضی هستیم، آنجایی است که این جنبه را تامین کردیم. هرجا هم ضربه خوردیم، به خاطر ضعف در این جنبه ی کار است.

- رابطه ی با خداست که موجب می شود ما از راه خدا منحرف نشویم و از پیمودن این راه پشیمان و خسته و ملول نگردیم. این رابطه ی با خدا، همیشه ممکن است و هیچ وقت دیر و محال نیست.

- زندگی انسان، دائما روی دو جاده ی موازی است. یک جاده آن است که روندگان روی آن، دائم به سمت بالا می روند. جاده ی دیگر، آن راهی است که روندگان آن، به طرف سِفل، به طرف پایین، به طرف درّه و به طرف جهنم حرکت می کنند ... این دو جاده، در طول مسیر با یکدیگر همسایه اند و حرکت از یکی به آن دیگری، در کمال آسانی است. راه، راه نزدیکی است. اگر ما که خدای نکرده در جاده ی دوم حرکت می کنیم و از لحاظ اخلاق نفسانی و شخصی، به سمت پایین می رویم، اراده کنیم که وارد آن جاده ی دیگر بشویم و به سمت بالا و تعالی حرکت کنیم، در هر آنی، این کار میسور است. و انّ راحل الیک قریب المسافه2 ... از آن طرف هم همینطور است. آن لحظه یی که ما به خواهش نفسمان گوش می دهیم و عملی که انسان را از خدای متعال دور می کند العیاذ بالله انجام می دهیم، در آن لحظه، پا را از آن جاده به این جاده ای که ما را به طرف پایین می برد، گذاشته ایم.

- روزه هم مثل نماز و زکات در شمار احکامی است که مخصوص امّت اسلام نیست؛ بلکه امم سابق و پیامبران گذشته هم مأمور به روزه بوده اند. کتب علیکم الصّیام کما کتب علی الّذین من قبلکم3 ... این نشان دهنده ی این حقیقت است که در بنای زندگی معنوی انسان ها در هر زمان، همچنان که نماز لازم است و این نماز، رابطه ی معنوی میان انسان و خداست، و همچنان که زکات لازم است و این زکات، تزکیه ی مالی انسان می باشد، روزه هم واجب و ضروری است و این یکی از پایه های اصلی تکامل انسان و تعالی معنوی اوست؛ و الّا در طول زمان و با تغییر ادیان مختلف، این خط، ثابت و مستمر نمی ماند ... روزه یک رکن اساسی در تعالی معنوی و تکامل روحی و هدایت و تربیت انسانی است.

- مومن باید در همه ی امور زندگی، چشم باز و دل بیدار داشته باشد. این چشم باز و دل بیدار و هوشیار در همه ی امور زندگی، برای انسان مومن این اثر و فایده را دارد که متوجه باشد کاری که می کند، بر خلاف خواست خدا و طریقه و ممشای دین نباشد. وقتی این مراقبت در انسان به وجود آمد که گفتار و عمل و سکوت و قیام و قعود و هر اقدام و تصرّف او، بر طبق خطّ مشی یی است که خدای متعال معین کرده، اسم این حالت هوشیاری و توجه و تنبه در انسان تقواست، که در فارسی به پرهیزگاری ترجمه شده، و مقصود از این پرهیزگاری این است که حالت پرهیز و بر حذر بودن، همیشه در انسان زنده باشد. فایده ی روزه این است.

- فایده ی تقوا، فقط برای کسب رضای پروردگار و نیل به بهشت الهی در قیامت نیست؛ فایده ی تقوا را انسان با تقوا در دنیا هم می بیند. جامعه ای که با تقواست، از نعم الهی در دنیا هم برخوردار می شود ... جوامعی که عقب افتاده اند، حالشان معلوم است. جوامع پیشرفته ی عالم هم، اگرچه از بعضی جهات خوشبختی هایی دارند که همان هم ناشی از هوشیاری و بیداری در بعضی از امور زندگی است، اما دچار خلأها و کمبودهای مرگباری هستند که نویسندگان و گویندگان و هنرمندان آن ها، امروز با صد زبان آن را بیان می کنند ... تقوا وصیت اول و آخر پیامبران است.

- اگرچه همیشه انسان باید با رشته ی دعا به خدا متصل باشد، اما آیه ی و اذا سألک عبادی عنّی فانّی قریب اجیب دعوه الدّاع اذا دعان4 در سوره ی بقره، در خلال همین آیات مبارکه ی مربوط به روزه و ماه رمضان است.

در خطبه های نماز جمعه ی تهران - 1369/01/10


- مساله ی اساسی در باب ماه رمضان این است که بشر که در میان انواع عوامل و موجبات غفلت از یاد خدا و از راه او، محاصره شده و انگیزه های گوناگون، او را به سمت پایین و تنزّل و سقوط می کشاند، فرصتی پیدا کند که در آن بتواند روح را که روح انسان و باطن بشر، به عروج و اعتلا تمایل دارد، به سمت عروج و اعتلا سوق دهد و به خدا تقرّب جوید و به اخلاق الهی تخلّق پیدا کند. ماه رمضان چنین فرصتی است.



- اصل قضیه این است که ما بتوانیم در ماه رمضان، این سیر الی الله را بکنیم و می شود. عرض کردم، گاهی که پس از پایان ماه رمضان، خدمت امام رضوان الله تعالی علیه می رسیدم، برایم محسوس بود که ایشان نورانی تر شده اند و حرف زدن و نگاه و اشاره و حرکت دست و اظهار نظرشان، با قبل از ماه رمضان فرق کرده است. دوره ی ماه رمضان، برای یک انسان مومن و والا این طوری است.

- برای نزدیکی به خدا اصل قضیه ترک گناهان است. انجام مستحبات و نوافل و توسلات و دعا و بقیه ی امور، فرع است. اصل قضیه این است که انسان از صدور گناه و خلاف از خود، مانع بشود. این، همان تقوا را می طلبد. تقوا و پرهیزگاری، مهمترین یا بگوییم اولی ترین مظهری است که وجود انسان باید داشته باشد. همین است که مانع از گناه انسان می شود. گناه نمی گذارد که انسان، حتی خود را به لبه ی دریای عظیم مغفرت الهی برساند و از آن استفاده کند. گناه نمی گذارد که ما حال دعا و توجه پیدا کنیم. گناه نمی گذارد که ما به فکر بازنگری و بازسازی خودمان بیفتیم. کوشش بکنیم از گناه فاصله بگیریم. این، شرط اول قضیه است.


...


1. در سال 69، حلول ماه رمضان همزمان بوده با تحویل سال جدید شمسی. به این دلیل حضرت آقا از این تعبیر استفاده کرده اند.

2. مصباح المتهجّد، ج 2، ص 583.

3. سوره ی بقره، آیه ی 183.

4.سوره ی بقره، آیه ی 186.


پی نوشت 1: اگر در مورد این پست ابهامی دارید، پست قبلی را بخوانید!
پی نوشت 2: اندکی دخل و تصرف در ترتیب و نگارش متن صورت گرفته است.


۰۸ تیر ۹۳ ، ۰۰:۳۷ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
زرافه

شهرالله - صفر

بعضی وقت ها می شود نگاهم می افتد به یک چیزی و بعد یک سری خاطره های گذشته که در گوشه ای از ذهنم بایگانی شده اند، خاک جمع شده ی رویشان کنار می رود، تصاویرشان از دوردست ها نزدیک تر می آیند و بخشی از گذشته ام، در ذهن تنبل و فراموشکارم روشن می شود. مثل همین دیروز که با داداش رفته بودیم زیر زمین. در لای گرد و خاک و گرما و مارمولک، چشممان افتاد به بعضی چیزها. به دوچرخه ی کوچک قرمز رنگ که پدربزرگ مرحوم برای داداش خریده بودند؛ به تخت های کوچک که وقتی بچه بودیم رویش می خوابیدیم؛ به میز درس کوچک داداش؛ به مجلات همشهری جوان و به خیلی چیزهای دیگر. این طور وقت ها یک چیز غریبی از ته دلت جوانه می زند و خیلی سریع - شاید فقط چند ثانیه - رشد می کند تا می رسد به ته گلویت و حاصلش یک آه است که سبز می شود.

سر می چرخانم و نگاه می کنم به تقویم. شده هفتم تیر. فردا هم رمضان است. رمضان؟! این قدر سریع دوباره رمضان رسید؟؟! من که هنوز آماده نیستم. هنوز خیلی کارها باید انجام دهم تا آماده شوم برای رمضان. و ایضا خیلی کارها را نباید انجام دهم.
خیلی از ماها با شروع رمضان همین حس و حال را داریم. خیلی سریع تصاویری از این یکسالی که گذشت مثل برق و باد از جلویمان می گذرد و بعد حسرت می خوریم. حسرت وقت های زیادی که برای بهتر بودن، برای خوبتر بودن، برای آدم تر بودن، برای آدم بودن و برای آماده بودن از دست داده ایم و باز رسیده ایم به اول داستان. بله، اول داستان. رمضان برای خیلی ها اول داستان است. برای خیلی هایی که مثل من، وقتی به یازده ماه گذشته شان نگاه می کنند، سراسر تاریکی می بینند و بس. یا اگر هم نخواهیم سیاه نمایی کنیم، نقاط سفید کمی می بینند. رمضان برای من اول داستان است. البته درست است که همه گفته اند و می گویند که کسی که بخواهد رمضان را خوب درک کند، باید از رجب شروع کند، اما خب، من و امثال من که این دو ماه را هم خراب کرده اند چه کنند؟ بروند جلو بوق بزنند؟ یا بروند عقب بوق بزنند؟! هیچ کدام. رمضان برای ماها هم اول داستان است. البته انتظار نداریم خدا ماها را مثل عرفا و خاص های درگاهش تحویل بگیرد. اما خب، امیدمان به درگاهش خیلی بیشتر از این حرف هاست و به این اعتقاد وافر داریم که وسعت عفو و بخشنده گی اش خیلی بالاتر از گندکاری های مداوم ماست. گناهانمان سر به قله ی اورست گذاشته. اما وسوسه های شیطان  برای نا امید کردنمان را حواله می کنیم به پشم گوشفندهای موجود در قصابی محله مان و بعد که اندکی سبک تر شدیم، به استقبال ماه رمضان می رویم. این ماه بزرگ، «بهار خودسازی و عبادت؛ بهار توجه و ذکر و استغفار و استغاثه ی به خدا؛»1، شهر الله.

سال پیش بود که کتاب «آداب روزه داری، احوال روزه داران» را گرفتم. همین چند روز قبل از رمضان هم بود. اما شاید یک دهمش را فقط خواندم! کتاب هم خاک خورد تا به الان که دوباره به سراغش رفته ام. این کتاب از بیانات حضرت آقا در طول تقریبا بیست سال استخراج شده. از بیاناتی که ایشان همه ساله در ماه مبارک رمضان داشته اند. کتاب تقریبا 410 صفحه است و قصدم این است که به خواست خدا و به شرط حیات، در سی روز ماه رمضان و در سی پست، خلاصه ی کتاب را این جا بنویسم. تقریبا سیزده چهارده صفحه برای هر پست. هر پست، هر شب حول و حوش ساعت صفر عاشقی(!) یعنی 24 بارگذاری خواهد شد.


پیشاپیش به استقبال پیشنهاداتتان برای پربارتر شدن این بخش خواهم شتافت. چه این که در نقص عقل و قلم خود تردیدی ندارم. سپاس :)

1. «ماه رمضان، بهار خودسازی و عبادت، بهار قرآن، بهار توجه و ذکر و استغفار و استغاثه ی به خدا در پیش است؛ آن را قدر بدانید. همه ی قشرهای مردم - مخصوصا جوانان - ماه رمضان را مغتنم بشمارند، به خدا پناه ببرند، هدایت و عنایت او را طلب کنند، به او اتکال نمایند و از دشمنانش ذره یی واهمه نکنند.» سخنان حضرت آقا در اجتماع بزرگ مردم مشهد و زائران حضرت رضا (ع) - 1369/01/02
۰۷ تیر ۹۳ ، ۱۶:۰۰ ۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
زرافه

عزت

حضرت آقا چند روز پیش در مراسم اعطای سردوشی به دانشجویان دانشگاههای افسری ارتش، بیاناتی فرمودند. یک قسمت از این بیانات را بخوانید:

«...آنچه براى نظام جمهورى اسلامى حائز اهمّیّت است، استحکام ساخت درونىِ نظام جمهورى اسلامى است، استحکام درونى ملّت ایران است؛ همان چیزى که از روز اوّل تا امروز توانسته است این کشور را حفظ کند؛ اتّحاد ملّى، توجّه به آرمانهاى والاى نظام جمهورى اسلامى، توجّه به عزت ملی. ملّت ایران ملّت عزیزى است؛ انقلاب عزّت ملّت را به آنها برگرداند. گذشت آن زمانى که در خاک ایران یک گروهبان آمریکایى جرئت میکرد بزند توى گوش یک سرهنگ ایرانى؛ آن روزى که مسئولین کشور عزیز ما مجبور بودند که ملاحظهى دشمنان زیادهخواه و افزونخواه را بکنند، گذشت. جمهورى اسلامى، ملّت ایران را عزیز کرد، این عزّت باقى است، روز به روز هم این عزّت افزایش پیدا کرده است، بعد از این هم، هم وظیفهى آحاد مسئولین، و هم وظیفهى عموم ملّت ایران است که این عزّت را پاس دارند، از آن دفاع کنند. یک ملّت، با هویت اصلى خود، با عزّت خود سرافراز میماند و میتواند به پیشرفت برسد...»

خب این حرفها بسیار مهم و با معنی بود. یکی اینکه آقا می گویند گذشت آن زمانیکه ما مجبور بودیم ملاحظه این زیاده خواهان به عبارتی پررو را بکنیم. الان موضع ما قدرت است. پس می شود نتیجه گرفت این تحلیلی که دوستان چند وقت پیش از نرمش قهرمانانه می کردند و آن را به نوعی صلح تشبیه می کردند، بسیار تعبیر بیخودی است. البته همان موقع هم اگر کمی بیشتر دقت می کردند و پس و پیش حرفهای ایشان را هم می خواندند، متوجه اصل داستان می شدند.

این استحکام ساخت درونی نظام هم آقا خیلی رویش تاکید می کنند که راستش در مورد آن مطالعه ای نداشته ام. ان شاءالله در مورد آن می خوانم و اینجا برداشتم را می نویسم.

اما بهانه اصلی این مطلب آن سه خط آخر این پاراگراف بود. آنجا که آقا می گویند که وظیفه آحاد ملت (که من و شما هم داخلش هستیم!) این است که از این عزت پاسداری و دفاع کنیم. پس همه ما به قولی می توانیم جزو سپاه پاسدارانِ دفاع از عزت ملی باشیم!

خوشحال می شوم هرکدامتان بنویسید که به نظر شما چه کارهایی باید بکنیم تا وظیفه خودمان را انجام دهیم و از این عزت دفاع کنیم. خیلی هم تخیلی نباشد! سعی کنیم عینی و ملموس بنویسیم. من همین الان چند چیز که به نظرم می رسد را خواهم نوشت:

1. خب فکر کنم همه ما دانشجو هستیم. البته من فعلا فارغ التحصیل و پشت کنکوری ام! یکی از چیزهایی که من در طول این چهارسال می دیدم و واقعا الان که فکر می کنم بسیار ناراحت می شوم، وقت تلف کردن جماعت دانشجو ـ که خودم هم یکی از آنها بودم ـ هست. یعنی عجیب وقتها تلف می شود. حتی در داخل کلاس ها با گوش نکردن به حرف استاد و در عوض بازی کردن با این بازی های متنوع آندروید! خب آیا این کار ـ یعنی بی توجهی به مظهر علم که همان کلاس درس و استاد هست ـ نوعی بی عزت کردن خودمان نیست؟ علم مسلما عزت می آورد، و بی توجهی به آن و سبک انگاشتنش بی عزتی. بله این را می دانم که بسیاری از دروس و کلاس ها بی فایده هستند. اما هرکسی مسئولیتی دارد. وظیفه اصلی دانشجو هم درس خواندن و توجه به آن است.

2. پژوهش هایی هم انجام دهیم در طول تحصیلمان. البته پژوهش به درد بخور و حسابی. نه از آن نوع کارهایی که مثلا رابطه بین توانمندسازی کارکنان سازمان با کیفیت قهوه شان را می سنجد! کاری انجام بدهیم که به درد کشورمان بخورد. نگوییم به پژوهش ها اهمیت نمی دهند و کسی تحویلشان نمی گیرد و از این حرفها. می دانم مشکلات زیادی است. اما این کم محلی های مسئولان وظیفه را از روی دوش ما بر نمی دارد. کار را که برای خدا انجام دهیم، خدا خودش هم به آن کار برکت می دهد. پیشنهادم هم پژوهش های فرهنگی در سطح دانشگاه هاست که خیلی کم انجام شده. چه چیزی بالاتر از عزت فرهنگی؟

3. وقت خودمان را هم تلف نکنیم. وقت تلف کردن عزت انسان را از او می گیرد. مسلما وقتی خودمان پیش خودمان عزت نداشته باشیم، نمی توانیم به جامعه عزت ببخشیم. بعضی مواقع هست که انسان حوصله درس ندارد. خب ورزش هست. فیلم خوب. کتاب خوب. من عمیقا معتقدم که هیچ چیزی بهتر از کتاب برای جلوگیری از تلف شدن وقت نیست. حتی رمان هم بهتر از سر خاراندن و به در و دیوار نگاه کردن است. 

4. گناه نکنیم. این باعث عزت نفس می شود و آدمی که عزت نفس داشته باشد، به بقیه و جامعه هم عزت می بخشد. البته انتظار نداشته باشیم که با یک روز گناه نکردن، عزتمند شویم در حد بارسلونا! کم کم، آرام آرام و با دل صبر.

...

پیشنهاد بدهید. بنویسید که چه کنیم تا باعث دفاع از عزت ملی شویم و آن را افزایش دهیم.


۱۸ مهر ۹۲ ، ۲۳:۳۱ ۱۵ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰
زرافه

معلم خصوصی

یکی از فانتزی های دوران دبیرستان همه مان این بود که بفهمیم یکی از بچه های کلاس معلم خصوصی دارد. بعد که میدیدیم نمراتش خوب میشود، بگذاریم به پای پولدار بودن پدرش و معلم خصوصی اش. اینطوری وجدانمان هم از بابت کمتر شدن نمره خودمان، زیاد اذیت نمیشد.
من به مدرسه سمپاد (همان تیزهوشان خودمان!) میرفتم. رقابت برای کسب رتبه های بالا در آزمون ها و مسابقات مختلف در بین بچه های آنجا بسیار زیاد بود و تبعا درصد معلم خصوصی دارهای(!) کلاس هم بالا میرفت. مثلا یک روز میشنیدیم که فلان معلم مشهور شهرمان، میرود خانه حسین و به او شیمی درس میدهد؛ یا بهمان معلم، ساعتی بیسار تومان از مسعود برای تدریس فیزیک در خانه میگیرد. بهرحال دوران رقابت بود و المپیاد و کنکور و از این صحبتها دیگر!
اتفاقی که باعث شد یاد آن دوران بیفتم، خواندن این مطلب بود: «ایشان می فرمودند: «امامرحمت الله بعضی از درس ها را برای من تنها بیان می کرد؛ یعنی من بودم و ایشان و هیچ کس دیگر نبود که ایشان درس می گفت.» این کمتر اتفاق می افتد که یک استاد آن هم در سطح امامرحمت الله، برای یک نفر به صورت خصوصی درس گفته باشد. اما ایشان می فرمودند: «امام برای من تنهایی درس می گفتند.»»*.
این متن را که خواندم، واقعا به فکر و حسرت فرو رفتم. فکر از این نظر که خب بهرحال همه ما میدانیم که امامرحمت الله کم آدمی نبود. عارفی بود به معنای کلمه واصل. این فرد با عظمت، معلم خصوصی حاج آقا مجتبی بوده و به ایشان بسیار علاقه داشته است. عجب! چه آدمی بوده این حاج آقا مجتبی... . حسرت هم از این نظر که پیش خودم گفتم من در زمان حیات ایشان، سه سال تهران بودم و در این مدت، فقط دوبار به درس اخلاقشان رفتم! وجود همچین آدمی همین بغل دستم و کم توفیقی من غیر از حسرت خوردن چه دارد؟!




اخیرا کتابهایی از حاج آقا مجتبی منتشر شده و میشود که واقعا خوب و حرفه ای است. ناشر این کتابها هم «موسسه پژوهشی فرهنگی مصابیح الهدی» است که ظاهرا تنها مرجع رسمی انتشار آثار آقا مجتباست. همین امروز یکی اش را شروع کردم به خواندن و آن متن بالا را هم از همین کتاب آوردم. اسمش هست «حاج آقا مجتبی» همین! این هم از عکسش:

 
امیدوارم همه مان از این همه امکانات معرفتی که اطرافمان هست استفاده کرده و نهایت بهره را ببریم. وقت خودمان را هم تلف نکنیم. الگویمان قسمتی از همین کتاب باشد که حاج آقا مجتبی از دوران جوانی شان نقل میکنند: «وقت هایی که در قم در حجره بودم، بدون اغراق حدود 18 ساعت کار مفید می کردم.»!
...
شادی روحش، یک صلوات با حضور قلب بفرستید لطفا.
*راوی: حجت الاسلام هاشمی نژاد، کتاب «حاج آقا مجتبی»، صفحه 55.

یک نکته مهم: من واقعا با اینکه فقط از کرامات و بزرگی های افرادی که به رحمت خدا رفته اند بگوییم و حسرت نبودشان را بخوریم مخالف و متاسفم. بخاطر همین امیدوارم قدر عالمان عاملی که همین اطراف خودمان داریم را بدانیم و صبر نکنیم وقتی اجلشان سر رسید، نچ نچ کنان مثل من حسرت استفاده نبردن از محضرشان را بخوریم! کمی سرمان را بچرخانیم آنها را خواهیم دید. به ساکنان تهران توصیه میکنم از محضر بزرگانی مثل آیت الله قرهی (از شاگردان امام)، آیت الله جاودان (از شاگردان آیت الله حق شناس)، آیت الله مرتضی تهرانی (برادر همین حاج آقا مجتبی) و افراد دیگر که خدا را شکر، در این وانفسای شهوت پرستی، هنوز جلسات اخلاق و معرفتشان برپاست استفاده کنند. قدر فرصتها را بدانیم که چون همان مدلِ خیلی پر سرعتِ مرسدس بنز در گذرند...!
۰۲ مهر ۹۲ ، ۱۸:۰۲ ۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
زرافه

گناه

مطلبی یکجا خواندم با این مضمون که از آیت الله بهجت پرسیدند برای اینکه بتوانیم رابطه مان با خدا را تقویت کنیم؛ نمازمان را با حضور قلب بخوانیم؛ معرفت بیشتری نسبت به خدا داشته باشیم و در یک کلام برای اینکه عاشق خدا شویم، باید چه کنیم؟

که ایشان هم در جواب گفتند که من میگویم بپرسید چه نکنیم؟ و جوابش گناه است. گناه نکنید تا به همه اینها برسید.

---

مخاطب این پست بیشتر خودم بودم.

۳۱ شهریور ۹۲ ، ۱۴:۰۰ ۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
زرافه

لقمه را دور سر چرخاندن

«از اوّل تشکیل نظام اسلامى هم معارضه‌ها با "تکیه‌ى بر اسلام" شروع شد؛ نگوییم که استقلال کشور یا سیاست مبارزه‌ى با نظام استکبار موجب دشمنى‌هاى آنها بود - که این حقیقتى است، همین است - منتها مبارزه‌ى با استکبار از دل اسلام جوشید، مردم‌سالارىِ ما از دل اسلام جوشید. بارها عرض شده است که این‌جور نیست که وقتى ما میگوییم مردم سالاری دینی، این به معناى یک ترکیب انضمامى بین مردم‌سالارى با یک مفهومى است و دین با یک مفهوم دیگرى؛ این نیست. مردم‌سالارى ما از دین سرچشمه گرفته است، اسلام این راه را به ما نشان داده است، با هدایت اسلام است که ما به نظام جمهورى اسلامى رسیدیم؛ بعد از این هم به توفیق الهى همین‌جور خواهد بود. این دشمنى‌ها متمرکز و متوجّه به اسلام است؛ اگر چنانچه اسلام را از این نظام گرفتند و حذف کردند، آنچه ناشى از اسلام هم هست، به‌طور طبیعى حذف خواهد شد یا تضعیف خواهد شد یا کم‌رنگ خواهد شد؛ با این نگاه باید مسائل را تحلیل کرد...»

...

خب این سخنان حضرت آقا در دیدار با اعضای خبرگان رهبری، بنظرم خیلی مهم بود. البته کلاً حرفهای خیلی مهمی زده شد در این جلسه. از قضایای منطقه گرفته تا اشاره ای جالب به مشکلات فرهنگی بعنوان اهمّ مشکلات کشور و حتی بالاتر از مشکلات اقتصادی. اما اینکه چرا من این قسمت از حرفهای ایشان را آوردم به این دلیل بود که برای خودم هم جای سوال داشت و به نوعی این حرفهای آبی رنگ شده، پاسخی بود به آن سوالِ در ذهن من.

من همیشه با خودم میگفتم که ما وقتی هی میشنویم «مردم سالاری دینی»، «جمهوری اسلامی» و از این قبیل واژه ها، پس احتمالا ما در دنیا، انواع مختلفی از مردم سالاری داریم، انواع مختلفی از جمهوری داریم. بعد از انقلاب آمدیم از بین انواع مختلف این واژه های سیاسی، نوع دینی و اسلامی اش را درست کرده و انتخابش کردیم. با این تفکر، بعضی جاها یک ابهاماتی پیش می آید که آیا مثلا بکار بردن نظام سیاسی سکولار و در کنارش، نشر و ترویج مباحث دینی و واگذار کردن آن به خود مردم بعنوان امری "شخصی" درست تر نبود و گره گشا نمیشد برای این همه مشکلات؟ تقریبا همین چیزی که داریم در ترکیه میبینیم. مثلا برویم از مردم سالاری سکولاری یا لیبرالی استفاده کنیم؛ یا اینهمه جمهوری های دیگر (جمهوری خلق، جمهوری دموکراتیک و غیره). چرا باید حتما پسوند «اسلامی» را بگذاریم تا خیلی از چیزها به اسم اسلام تمام شود؟ اینها همه ابهام است دیگر.

حالا این حرفهای آبی رنگ شده، (نه اینکه فکر کنید تعصبی روی اینها دارم و چون از زبان شخص خاصی بیرون آمده، دوست دارم حتما و بدون فکر قبولش کنم و همه حرفهای دیگر را بریزم دور. اصلا. در این مورد خاص، به این حرفها از این دید نگاه میکنم که شخصی آنها را گفته که در بطن همین مسائل از اوائل انقلاب تا بدین جای کار بوده و مسلما اطلاعات ارشمندی دارد در این زمینه.) برایم دریچه جدیدی باز کرد. من برداشت خودم را از آن مینویسم. اگر شما برداشت دیگری داشتید یا حس کردید جایی اشتباه کرده ام، منت بگذارید و بگویید.

من برداشتم این است که مردم سالاری حقیقی، جمهوریت حقیقی، همین «مردم سالاری دینی» و «جمهوری اسلامی» است. یعنی اصلا به معنای واقعی کلمه، همین را داریم و بس. اینطور نبوده که صد نوع داشته باشیم و اینها از آنها گرفته شده باشد. به نوعی میتوان گفت، همینها را داریم فقط و بقیه آمده اند با کم و زیاد کردن عناصر موجود در «جمهوری اسلامی» و «مردم سالاری دینی»، چیزهای دیگری درست کرده اند. تأخر و تقدم زمانی هم اصلا مطرح نیست. بحث روی "حقیقت" ماجراست. اسلام ناب در دل خود خیلی چیزها را دارد از جمله توحید، عدالت، استکبارستیزی و غیره که اتفاقا مردم سالاری هم در بین همینهاست. بله! یعنی اینطور نبوده که ما آمده باشیم برای واژه ی «مردم سالاری»، نسخه ی اسلامی شده اش را بسازیم و بعد قالب کنیم و بشود «مردم سالاری دینی». خیر. مردم سالاری در روح اسلام ناب وجود دارد و هرجا آن وارد شد، طبعا این هم بهمراه آن است. «جمهوری اسلامی» هم همین است. یعنی اینطور نیست که مثلا بشود آنها را جدای از هم به کار برد. اصلا یک "لفظ" است و جدا شدنی نیست. هردو باهم و هردو برای هم.

لُبّ مطلب و برداشت خودم را اگر بخواهم بگویم این است که کلا واژه هایی مانند، لیبرال دموکراسی، جمهوری خلق، جمهوری دموکراتیک و غیره، باید بروند جلو و لُنگ بیندازند! چرا که حقیقت مطلب همین دو واژه قبلی ست: «مردم سالاری دینی» و «جمهوری اسلامی» و بکار بردن واژه های دیگر، نوعی لقمه را دور سر چرخاندن است!

بازهم تکرار میکنم اگر جایی از حرفهایم را اشتباه دید، تذکر دهید لطفا. ممنون.
۱۵ شهریور ۹۲ ، ۱۱:۲۱ ۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
زرافه

«خواهش» کردند...

تمام بیانات حضرت آقا در دیدار با هیأت دولت یک طرف، این قسمت از حرفهاشان یک طرف:


«...من خواهش میکنم ـ البته شاید لزومی نداشته باشد که من این را از شما بخواهم و تحصیل حاصل باشد ـ با قرآن رابطه تان را قطع نکنید، حتما هرروز مقداری قرآن بخوانید، با دعا و توسل رابطه تان را محکم کنید؛ این فشار کار را کم میکند، سختیهای کار را برمیدارد، شما را بانشاط میکند، آماده ی مواجهه ی با موانع بزرگ میکند، یعنی سرحال می آورد روح انسان معتقد را؛ این خیلی امر مهمی است؛ و نوافل و مانند اینها که دیگر حالا جای خود دارد».
۱۰ شهریور ۹۲ ، ۱۲:۵۶ ۱۰ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
زرافه