یادداشت‌های یک عدد زرافه

شهرالله - شانزده

- انسانی که به برکت ماه رمضان، قدرت مبارزه با هوای نفس پیدا کرده، دستاورد بزرگی را به دست آورده است که باید آن را حفظ کند. انسانی که از عادت به هوسرانی و عادت زشت پاسخگویی مثبت به هوسها و شهوات - تا هرجایی که برای او مقدور است - رنج می برد، در ماه رمضان می تواند بر این عادت فائق آید؛ باید این را برای خود حفظ کند ... اگر انسان این قدرت را بیابد که بر خواهش نفس غلبه پیدا بکند، انسانِ رستگاری شده است. ماه رمضان این را در شما به وجود آورده است.

در خطبه های نماز عید فطر - 1378/10/18


- رحمت الهی در ماه رمضان، ناشی از حسناتی است که شما در این ماه مبارک توفیق آن را پیدا می کنید. در ماه رمضان، توجّه به خدا و احسان به مستمندان و صله ی رحم و توجّه به ضعفا و انصاف با کسانی که با آنها دشمنی داشته اید، هست. ماه رقّت و توجّه و توسّل است؛ دلها نرم و جانها با نور فضل و رحمت الهی نورانی می شود و انسان نسبت به انجام این حسنات توفیق پیدا می کند. این را تا سال آینده ادامه دهید؛ درس ماه رمضان را برای دوره ی سال فرا گیریم ... بزرگترین درس ماه رمضان، خودسازی است. اوّلین و مهمترین قدم خودسازی هم این است که انسان به خود و به اخلاق و رفتار خود با نظر انتقادی نگاه کند؛ عیوب خود را با روشنی و دقّت ببیند و سعی در برطرف کردن آنها داشته باشد. این از عهده ی خود ما بر می آید و این تکلیفی بر دوش ماست.

در خطبه های نماز عید فطر - 1380/9/25


- ماه رمضان، ماه ذخیره سازی تقواست. از خدای متعال کمک بخواهیم تا بتوانیم در این ماه برای دوره ی سال و برای همه ی عمر خود، ذخیره ی ارزشمند تقوا را فراهم کنیم.

- دو مطلب از تقریبا بیست مطلب را انتخاب کرده ام تا امروز عرض کنم. یکی «نظم امرکم» و دوم «صلاح ذات بینکم»؛ یعنی ایجاد الفت میان برادران1 ...  نظم از جمله موضوعاتی است که وقتی انسان در معنا و مفهوم و کارکرد آن در زندگی خود غور می کند، اهمیت آن را بیشتر درک می کند. نظم یعنی هر چیزی در جای خود قرار گیرد ... اگر در جسم انسان بی نظمی پدید آید، با بیماری همراه است، یا نامش بیماری است. عیناً همین مطلب در رفتارهای انسان - چه در زندگی فردی و چه در رفتارهای اجتماعی - وجود دارد؛ بنابراین نظم دارای اهمیت است.

- آن حضرت قبل از آنکه نظم را مطرح کنند، تقوا را مطرح کرده اند. اولِ وصیت هم تقوا آمده است ... اینجا تقوا را مجدّدا تکرار می کنند. این شاید اشاره به این نکته باشد که نظمی در زندگی فردی و نظام زندگی عمومی و اجتماعی انسان مطلوب است که از تقوا سرچشمه گیرد و با تقوا همراه و هماهنگ باشد ... یک مصداق مهمّ نظم هم این است که میان کارکرد ما در جامعه و افکار و عقاید و شعارهای ما هماهنگی برقرار باشد. از بی نظمیهای بسیار خطرناک یکی همین است که در جامعه ای مبانی فکری و عقیدتی و باورهایی که جامعه به آن ایمان و اعتقاد دارد، یک چیز باشد؛ اما رفتارهایی که بر اساس همین قواعد و باورها باید شکل بگیرد و هنجار عمومی اجتماعی را تشکیل دهد، با آن باورها و فکرها و مبانی منطبق نباشد. این نوعی دورنگی و دورویی و نفاق عمومی را به وجود می آورد و بسیار خطرناک است2.

- مطلب دوم، «صلاج ذات بینکم» است. صلاح ذات البین که امیرالمومنین علیه السلام در وصیت مهم خود آن را بیان می کنند، فقط ائتلاف و اتّحاد ظاهری نیست که دو گروه و دو جماعت بر سر یک چیز، قراردادی ببندند و ائتلاف ظاهری تشکیل دهند؛ از این بالاتر است؛ یعنی فی مابین همدیگر، دلها باهم صاف شود؛ ذهنها نسبت به یکدیگر خوشبین شود و هیچ گونه نعرّض و ایذایی از کسی و از جناحی به یک مجموعه ی دیگر صورت نگیرد. در همین جمله، بعد از اینکه می فرمایند و صلاح ذات بینکم، به سخن پیغمبر اکرم استشهاد می کنند و می فرمایند: فانّی سمعت جدّکما صلّی الله علیه و آله و سلّم یقول صلاح ذات البین افضل من عامّه الصّلاه و الصّیام3؛ یعنی فضیلت اصلاح ذات البین مردم - دلها را به هم نزدیک کردن و ذهنها را نسبت به هم خوشبین نمودن - از هر نماز و روزه ای بیشتر است. اگر کسی نماز مستحبّی بخواند یا روزه ی مستحبّی بگیرد، یا برود برای اصلاح ذات البین تلاش کند؛ دومی افضل است.

در خطبه های نماز جمعه تهران - 1381/9/1


- نتیجه ی روزه ی ماه رمضان، ذخیره ی تقوا در دل و جان ماست که باید ما را در راههای پُر پیچ و خم زندگی در طول سال مدد کند و صراط مستقیم را برای ما تضمین نماید ... به برکت ماه رمضان، برای مسلمان فرصتی پیش می آید که باید از آن در جهت تقویت حیات معنوی و نشاط مادّیِ خود استفاده کند. یکی از درسهای بزرگ ماه رمضان که در خلال دعا و روزه و تلاوت قرآن در این ماه باید آن را فرا بگیریم و استفاده کنیم، این است که با چشیدن گرسنگی و تشنگی، به فکر گرسنگان و محرومان و فقرا بیفتیم.

- یکی از نشانه های تکذیب دین این است که انسان در مقابل فقر فقیران و محرومان بی تفاوت باشد و احساس مسئولیت نکند4. در ماه رمضان، به برکت روزه، طعم گرسنگی و تشنگی و نرسیدن به آنچه اشتهای نفس انسان است را درک کردیم و چشیدیم. این باید ما را به احساس مسئولیتی که اسلام در قبال مساله ی مهم فقر و فقیر از یکایک مسلمانان خواسته است و بر دوش آنان وظیفه نهاده است، نزدیک کند.

- همه باید خود را موظّف به مواسات بدانند. مواسات یعنی هیچ خانواده ای از خانواده های مسلمان و هم میهن و محروم را با دردها و محرومیتها و مشکلات خود تنها نگذاشتن؛ به سراغ آنها رفتن و دست کمک رسانی به سوی آنها دراز کردن5. امروز این یک وظیفه ی جهانی برای همه ی انسانهایی است که دارای وجدان و اخلاق و عاطفه ی انسانی هستند؛ اما برای مسلمانان، علاوه بر این که یک وظیفه ی اخلاقی و عاطفی است، یک وظیفه ی دینی است.


...


1. حضرت آقا بخشی از وصیّت امیرالمومنین را آورده اند: اوصیکما و جمیع ولدی و اهلی و من بلغه کتابی بتقوی الله و نظم امرکم و صلاح ذات بینکم (جامع الاحادیث الشیعه (بروجردی)، ج 23، ص 890.) کل وصیت نامه حول و حوش بیست مطلب مختلف دارد که در اینجا دو مورد آن را شرح می دهند.
2. بنظرم جامعه ی ما با این مساله خیلی زیاد درگیر است.

3. نهج البلاغه (صبحی صالح)، ص 421.

4. اشاره به آیات 1-3 سوره ی ماعون: أ رأیت الذی یکذّب بالدین. فذلک الّذی یدعّ الیتیم. و لا یخضّ علی طعام المسکین.

5. تعبیر زیبا و تأمل برانگیزی است. الان رایج هست که همیشه دست مسکین و مستمند به سمت آدم ثروتمند و دارا، دراز هست. اما اینجا - که در واقع همینطور هم هست - گفته می شود که دست ثروتمندان باید برای کمک به فقرا، به سمت آنها دراز باشد.

۲۷ تیر ۹۳ ، ۰۱:۴۶ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
زرافه

شهرالله - پانزده

- ماه رمضان مثل باران رحمتی بر فضای زندگی ما می بارد؛ آلودگی ها، زیادی ها، زنگار گرفتگی ها و کثافت هایی را که به دست خود ما در محیط زندگی و در جان و دلمان پدید آمده است، می شوید و فضا را مصفّا و دلها را نورانی می کند.  

- روح های ضعیف، دل های ضعیف، انسان های ضعیف، نمی توانند در مشکلات نقش ایفا کنند ... کی ممکن می شود ما نقش ایفا کنیم؟ وقتی که و الزمهم کلمه التّقوی1؛ برای خودمان، تقوا را به عنوان کلمه ی ثابت، کلمه ی حق و تکلیفِ دائم در نظر بگیریم. تقوا باید در گفتار، در عمل، در تصمیم گیری، با زیردستان خود و با مجموعه ی کسانی که با ما کار می کنند، مورد توجّه قرار گیرد.

- تقوا هم یک وسیله است، هم یک راه علاج است. فقط تکلیف و وظیفه نیست؛ فقط این نیست که خدای متعال از تقوای ما در هنگامه ی حساب سوال خواهد کرد؛ که البتّه اگر بفهمیم و توجّه کنیم، این هم چیز عظیمی است ... علاوه بر اینکه باید به فکر حساب الهی و مواخذه ی الهی بود، باید دانست که تقوا راه را هم باز می کند؛ و من یتق الله یجعل له مخرجا و یرزقه من حیث لا یحتسب2. تقوا موجب می شود که در همه ی بن بست ها - بخصوص بن بست های اجتماعی - شما راه نجات پیدا کنید ... این محاسبه های ما و شما که همیشه محاسبه های تمام نیست. پس، اصل قضیه تقواست. توصیه ی ما هم به تقواست؛ روزه ی این ماه هم کمک به تقواست.

در دیدار کارگزاران نظام جمهوری اسلامی ایران - 1378/10/4


-3و ما عرض له امران قطهما لله رضی الا اخذ باشدهما علیه فی دینه4؛ یعنی هر وقت دو کار و دو انتخابی در مقابل امیرالمومنین قرار می گرفت که هر دو مورد رضای خدا بود - نه اینکه یکی حرام، یکی حلال باشد؛ نه. هردو حلال باشد؛ مثلا هردو عبادت باشد - علی آن یکی را که برای بدن او سخت تر بود، آن را انتخاب می کرد؛ اگر دو غذای حلال بود، آن پست تر را انتخاب می کرد5؛ اگر دو لباس جایز بود، آن پست تر را انتخاب می کرد؛ اگر دو کار جایز بود، آن سخت تر را بر می گزید. ببینید؛ این صحبت یک گوینده ی معمولی نیست که حرف بزند. طبق این حدیث، این امام صادق است که می گوید؛ یعنی دقیق است. ببینید این سختگیری بر خود در زندگی دنیا و در تمتّعات دنیوی، چه قدر مهم است!

- و ما نزلت برسول الله صلی الله علیه و آله نازله قطّ الّا دعاه فقدمه ثقه به6؛ هر وقت مساله ی مهمّی برای پیامبر پیش می آمد، پیامبر او را صدا می کرد و جلو می انداخت؛ به خاطر این که به او اعتماد داشت و می دانست که اوّلاً خوب عمل می کند؛ ثانیاً از کار سخت سرپیچی ندارد؛ ثالثاً آماده ی مجاهدت در راه خداست ... در کارهای مهم - هر مساله ی اساسی و مهمی که پیش می آمد - علی را جلو می انداخت «ثقه به»؛ چون اطمینان داشت و می دانست که او بر نمی گردد؛ نمی لرزد و خوب عمل خواهد کرد. ببینید؛ صحبتِ این نیست که امثال بنده - آدمهای حقیر و ضعیف - ادّعا کنیم که می خواهیم این طوری عمل کنیم؛ نه. صحبتِ این است که ما باید در این جهت حرکت کنیم. انسانِ مسلمان پیروِ علی، خطّش باید این خط باشد و هرچه بتواند، جلو برود. بعد فرمود: و ما اطاق احد عمل رسول الله صلی الله علیه و آله من هذه الامه غیره7؛ هیچ کس از این امّت طاقت این را نداشت که مثل پیامبر عمل کند، مگر او. او بود که مثل پیامبر در همه جا می رفت. هیچ کس دیگر نمی توانست به دنبال پیامبر و پا جای پای آن حضرت حرکت کند. و ان کان لیعمل عمل رجل کان وجهه بین الجنه و النار8؛ با همه ی این کارهای بزرگ و خداپسند و مومنانه، رفتار او، رفتار یک انسان بین خوف و رجا بود؛ از خدا ترسناک بود، کأنّه او را بین بهشت و جهنّم قرار داده اند؛ در یک طرف بهشت را می بیند، در یک طرف جهنّم را می بیند. یرجو ثواب هذه و یخاف عقاب هذه. خلاصه ی این جمله این است که به این همه مجاهدت، به این همه انفاق، به این همه عبادت، مغرور نمی شد. ما حالا دو رکعت نافله و چند جمله دعا که بخوانیم - و اگر دو قطره اشک بریزیم - فوراً مغرور می شویم که بله دیگر: «این منم طاووس علیّین شده!» اما امیرالمومنین با این انبوه عمل صالح، مغرور نمی شد9.

- این که چرا شخصی مثل امیرالمومنین، شخصی مثل پیامبر، شخصی مثل امام سجّاد - که خدا اصلا بهشت را برای خاطر این طور انسانها آفریده - باز از آتش جهنّم می ترسند و به خدا پناه می برند، این خودش بحث جداگانه ای دارد. ما کوچکیم؛ دید ما قاصر است؛ ما نزدیک بین هستیم؛ ما عظمت الهی را نمی فهمیم؛ ما مثل بچه ی کوچک و غیر ممیّزی10 هستیم که در مقابل یک شخص عظیمِ علمی بازی می کند، می آید و می رود و اصلا عین خیالش هم نیست؛ چون نمی شناسد که این شخص کیست؛ امّا شما که پدر او هستید و عقلتان صد برابر اوست، در مقابل آن شخصیّت خضوع می کنید. ما در مقابل خدای متعال وضعیتمان این است. ما مثل بچه ها، مثل آدمهای غافل، مثل آدمهای پست، عظمت الهی را نمی فهمیم؛ اما کسانی که از مرحله ی علم، به مرحله ی ایمان رسیده اند؛ از مرحله ی ایمان، به مرحله ی شهود رسیده اند؛ از مرحله ی شهود، به مرحله ی فناءِ لله رسیده اند؛ آنها هستند که عظمت الهی در چشمهایشان آنچنان جلوه می کند که هر عمل صالحی از آنها سر بزند، به نظرشان نمی آید؛ اصلا می گویند ما کاری نکرده ایم. همیشه بدهکار ذات مقدّس احدیّتند. 

- امام صادق می گوید: در تمام اهل بیتمان - اهل بیت و اولاد پیامبر - از لحاظ این رفتارها و این زهد و عبادت، هیچ کس به اندازه ی علی بن الحسین به امیرالمومنین شبیه تر نبود؛ امام سجّاد از همه شبیه تر بود. امام صادق فصلی در باب عبادت امام سجاد ذکر می کند؛ از جمله می فرماید: ... پدرم حضرت ابی جعفر باقر یک روز پیش پدرش رفت و وارد اتاق آن بزرگوار شد ... نگاه کرد، دید پدرش از عبادت حالی پیدا کرده که هیچ کس به این حال نرسیده است. شرح می دهد: رنگش از بی خوابی زرد شده، چشمهایش از گریه درهم شده، پاهایش ورم کرده و ... امام باقر اینها را در پدر بزرگوارش مشاهده کرد و دلش سوخت ... امام باقری که خودش هم امام است و دارای آن مقامات عالی است، از عبادت علی بن الحسین دلتنگ می شود و دلش می سوزد و نمی تواند خودش را نگه دارد و بی اختیار زار زار گریه می کند؛ آن وقت علی بن الحسینِ با این طور عبادات می گوید: من یقوی علی عباده علی بن ابی طالب؛ چه کسی می تواند مثل علی عبادت کند؟ یعنی بین خودش و علی فاصله ای طولانی می بیند11.

در خطبه های نماز جمعه ی تهران - 1378/10/10


...


1. سوره ی فتح، آیه ی 11.

2. سوره ی طلاق، آیات 2 و 3.

3. حضرت آقا در بخشی از صحبت هایشان، یک روایتی در مورد امیرالمومنین علیه السلام انتخاب کرده اند و با آوردن فرازهای مختلف آن، ابعاد برجسته ی شخصیت ایشان را شرح می دهند که برخی از آنها را به اختصار می آورم. راویِ این روایت، شخصی است که در محضر امام صادق علیه السلام بوده و از قول حضرت این مطالب را نقل کرده است.

4. الارشاد، ج 2، ص 141.

5. یاد روایتی افتادم از روزهای جنگ که نمی دانم کجا و از قول چه کسی خواندم! آن هم این بود که نقل می کرد مثلا در جمع رزمنده ها یک صندوق میوه می آوردیم (شما فرض کنید شلیل هسته جدا با آن بوی مست کننده اش! به به!!) که بخورند. مثلا صد نفر می آمدند و هرکدام یک دانه بر می داشتند. بعد می گفت باقیمانده ی صندوق را که نگاه می کردیم - مثلا حالا ده دوازده تا میوه باقی مانده بوده - بهترین و درشت ترین میوه ها مانده بودند! برایم جالب بود این روایت! از وقتی این روایت را خواندم، خیلی جاها دقت کردم در این زمینه. مثلا در صف غذای خوابگاه وقتی باید یک دانه گوجه یا خیار از صندوق بر می داشتیم، یا مثلا در همین مهمانی های خانوادگی وقتی دیس سینی را می چرخانیم. چیزی که ته دیس یا صندوق می ماند، میوه های داغانِ پلاسیده ی مزخرف است! حالا منظورم این نیست که از فردا همه برویم میوه های پوسیده و خراب بخوریم؛ نه. فقط خواستم نقلی کنم از بچه های زمان جنگ که قدمی - هرچند کوچک و در همین چیزهای ساده - با این کارشان در مسیر امیرالمومنین، برداشته بودند.  قدمی برای تربیت نفس.

6. همان.

7. همان.

8. همان، ص 412.

9. دقیقا همین طور است که آقا گفته اند. تا دو قطره اشک می ریزیم، به خودمان غرّه می شویم. چه کنیم واقعا؟ قبلا هم در مورد این مساله نوشتم. اما به نظرم این قدر اهمیت دارد که دوباره نوشته شود و در مورد آن حرف بزنیم. واقعا چه کنیم که از شرّ این غرور و عُجب لعنتی خلاص شویم؟ 

10. یه مشت آدم کوچک و غیر ممیّز دور هم جمع شدیما!! :)

11. ما در مسائل و رویدادهای مختلف به پیشواز می رویم. مثلا چند روز مانده به سال تحویل، به پیشواز عید می رویم با خانه تکانی، خرید و... . یا مثلا در همین ماه رمضان که باب شده سه روز آخر شعبان را روزه می گیرند بعنوان پیشواز. به نظرم این روزها و شب ها هم می توانیم به پیشواز برویم. به پیشواز روزهای عزای آن مرد الهی، امیرالمومنین که جان ها به فدایش باد. این روزها کمی بیشتر و بهتر به ایشان توسل کنیم. ثواب قرآن خواندن ها، دعا کردن ها و حتی همین روزه گرفتن هایمان - هرچند تا این حد ناقص - را به ایشان هدیه کنیم، مناجات امیرالمومنین را بخوانیم و خلاصه خیلی کارهای دیگر که می توانیم بکنیم. امیدوارم خودم هم عمل کنم به این موارد البته! التماس دعا

۲۵ تیر ۹۳ ، ۰۰:۱۳ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
زرافه

شهرالله - چهارده

- بندگان خدا! همه ی شما و خود را به رعایت تقوا و پرهیزکاری توصیه می کنم. توشه ی انسان برای نشئه ی بعد از مرگ، تقواست. سرمایه ی انسان برای حرکت صحیح در زندگی نیز تقواست. بزرگترین فایده ی روزه گرفتن، تقواست. مهمترین دستاورد مجاهدت و تلاش هر انسانی در مصاف با نفس و هواهای نفسانی خود، تقواست. پسر و جوان، زن و مرد، از هر قشر و هر گروهی از افراد مومن، هر جا هستند، باید همّتشان کسب تقوا باشد. تقوا، در مقابل دشمنان و دشمنیها، مصونیّت بخش است. تقوا، هدایت کننده است به راه درست و آنچه که مورد رضای خداست. 

- در اسلام همه چیز مقدّمه ی خودسازی انسان است. همه ی فرائض، احکام، تکالیف، واجبات، اجتناب از گناهان و نوافل و مستحبّات و احکام اجتماعی و فردی، همه و همه مقدّمه ی حیات طیّبه است؛ مقدّمه ی زنده شدن انسان با روح انسانی است؛ مقدمه ی عروج انسان از عالم بهیمیّت و حیوانیّت و توحّش است. اگر بشر، تحتِ تربیت الهی - که با اراده ی خود او قابل تحقّق است - قرار گیرد، این حیات طیّبه در نفس او به وجود خواهد آمد و محیط را هم طیّب و طاهر خواهد کرد و اگر این تربیت الهی نباشد و عزم و اراده ای را که انسان برای پیمودن راه خدا با آن، احتیاج دارد از دست بدهد و خود را در دست هواها و هوسهای بشری رها کند، در حدّ حیوانیّت باقی خواهد ماند و حیوانی خطرناکتر از حیوانهای دیگر خواهد شد.

- عزیزان من! روزه برای خاضع کردن و مهار کردن همین روح بهیمیّت در آدمی است. نماز برای خاضع کردن انسان است. همه ی حرکات و سکنات و عمل و سکون و اقدام و هر آنچه در اسلام است، برای این است که ما بر نفس خودمان تسلّط پیدا کنیم. بتوانیم بر سر این فیل وحشی که در درون و در وجود ماست، چکش نصیحت و موعظه و ذکر و تکالیف الهی را بکوبیم و آن را رام کنیم.

در دیدار اقشار مختلف مردم - 1377/10/28


- همه ی کارهای مبارک و مفید، از سختی خالی نیست. بشر بدون تحمّل سختیها به جایی نمی رسد. این مقدار سختی که در تحمّل روزه گیری وجود دارد، در مقابل آنچه که از روزه عاید انسان می شود، چیزِ کم و سرمایه ی اندکی است که انسان مصرف می کند و سود بسیاری را می برد. سه مرحله برای روزه ذکر کرده اند؛ هر سه مرحله هم برای کسانی که اهل آن هستند، مفید است.

- یک مرحله، همین مرحله ی عمومی روزه است؛ یعنی پرهیز از خوردن و نوشیدن و سایر محرّمات. اگر تنها محتوای روزه ی ما همین امساک باشد، این منافع زیادی دارد. هم ما را می آزماید و هم به ما می آموزد؛ هم درس هست، هم آزمایش برای زندگی است. تمرین و ورزش است؛ یک ورزش بسیار با اهمیت تر از ورزش جسمانی در این کار وجود دارد. روایاتی از ائمه علیهم السلام وارد شده است که به همین مرحله از روزه توجّه دارد.

- یک روایت از امام صادق علیه الصلاه و السلام است که می فرماید: لیستوی به الغنی و الفقیر1؛ خدای متعال روزه را واجب کرده است، تا در این ساعات و روزها، فقیر و غنی با یکدیگر برابر شوند ... یک روایت دیگر از امام رضا علیه السلام نقل شده است که به نکته ی دیگری اشاره دارد. می فرماید: لکی یعرفوا الم الجوع و العطش و یستدلوا علی فقر الاخره2؛ در این روایت به گرسنگی و تشنگی روز قیامت اشاره می شود ... انسان باید در گرسنگی و تشنگی روز ماه رمضان، به آن حالت روز قیامت توجه کند و به آن لحظه ی بسیار سخت و دشوار متنبّه شود ... روایت دیگری از امام رضا علیه السلام است که به بُعد دیگری از ابعاد روزه در همین مرحله ی گرسنگی و تشنگی کشیدن توجه می کند. آن، این است که می فرماید: صابراً علی ما اصابه من الجوع و العطش3. قدرت صبر به انسان داده می شود که بتواند گرسنگی و تشنگی را تحمّل کند4 ... می بینید که همین مرحله از روزه - یعنی مرحله ی تحمّل گرسنگی و تشنگی - در اغنیا احساس همسانی با فقرا ایجاد می کند؛ صبر و تحمّل در مقابل شدائد را به انسان می بخشد؛ صبر بر اداء تکلیف را به عنوان یک ریاضت الهی به انسان اهدا می کند؛ یعنی این همه فواید در همین مرحله است. علاوه بر خالی بودن شکم از غذا و اجتناب از کارهایی که در حال عادی برای انسان مباح است، نورانیّت و صفا و لطافتی هم به انسان می دهد که بسیار مغتنم است.

- مرحله ی دوم روزه، پرهیز از گناه است؛ یعنی نگاهداری گوش و چشم و زبان و دل - حتّی طبق بعضی از روایات - نگاهداری بشره ی انسان، پوست بدن و موی بدن انسان از گناه5. از امیرالمومنین علیه السلام نقل شده است که الصّیام اجتناب المحارم کما یمتنع الرّجل من الطّعام و الشّراب6؛ همان طوری که از غذا و از آشامیدنی و از مشتهیّات نفسانی اجتناب می کنید، از گناه هم اجتناب کنید. این یک مرحله ی بالاتر برای روزه است. این فرصت ماه رمضان، فرصت مغتنمی است که انسان تمرین اجتناب از گناه کند. بعضی از جوانان در مراجعاتی که دارند، به بنده التماس دعا که می کنند، از جمله مکرّر می گویند شما دعا کنید که بتوانیم گناه نکنیم. البتّه دعا کردن خوب و لازم است و می کنیم؛ امّا گناه نکردن، به اراده ی انسان احتیاج دارد. باید تصمیم بگیرید که گناه نکنید و وقتی تصمیم گرفتید، این کار بسیار آسانی خواهد شد. اجتناب از گناه چیزی است که مثل یک کوه در چشم انسان جلوه می کند؛ اما با تصمیم، مثل یک زمین هموار می شود. ماه رمضان، بهترین فرصت است که همه این را تمرین بکنند ... شما جوانان عزیز از این فرصت استفاده کنید. شما جوانید. جوان، هم قدرت و توانایی دارد و هم صافیِ دل و نورانیّت دل برای او یک فرصت است. در طول ماه رمضان، از این فرصت استفاده کنید و اجتناب از گناهان را - که مرحله ی دوم روزه داری است - تمرین نمایید.

- مرحله ی سوم از روزه داری، پرهیز از هر چیزی است که ذهن و ضمیر انسان را از یاد خدا غافل کند. این، آن مرحله ی بالای روزه داری است که در حدیث آن طور که وارد شده است، پیامبر به حضرت پروردگار جلّت عظمته عرض می کند: یا ربّ و ما میراث الصّوم7؛ دستاورد روزه چیست؟ ذات اقدس ربوبی فرمود: الصّوم یورث الحکمه و الحکمه تورث امعرفه و المعرفه تورث الیقین فاذا استیقن العبد لا یبالی کیف اصبح بعسر ام بیسر8؛ روزه سرچشمه های حکمت را در دل می جوشاند. وقتی که حکمت بر دل حاکم شد، آن معرفت نورانی و روشن به وجود می آید. معرفت که به وجود آمد، همان یقینی به وجود می آید که حضرت ابراهیم از خدای متعال آن را می خواست و در دعاهای این ماه مرتب درخواست شده است. وقتی کسی دارای یقین بود، همه ی دشواریهای زندگی بر او آسان می شود و انسان شکست ناپذیر از حوادث می گردد. ببینید چقدر اهمیت دارد! این انسانی که می خواهد در مدت سالهای عمر خود، یک راه تعالی و تکامل را بپیماید، در مقابل مشکلات و حوادث زندگی و موانع راه، شکست ناپذیر می شود. یقین، چنین حالتی به انسان می دهد. اینها ناشی از روزه است. وقتی که روزه یاد خدا را در دل زنده کرد و فروغ معرفت خدا را در دل به وجود آورد و دل را روشن نمود، اینها به دنبالش می آید. هر چیزی که انسان را از یاد خدا غافل کند، به روزه برای این مرحله مضرّ است. خوشا به حال کسانی که می توانند خود را به این مرحله برسانند. البتّه ما باید آرزو کنیم و از خدا بخواهیم و همّت کنیم که خودمان را به این مرحله برسانیم.

 در خطبه های نماز جمعه ی تهران - 1378/9/26


...


1. من لا یحضره الفقیه، ج 2، ص 37.

2. علل الشرایع، ج 1، ص 270.

3. عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 116.

4. جایی یک توصیه ای خواندم در مورد وقتی که می خواهیم افطار کنیم. با این مضمون که وقتی اذان گفتند و وقت افطار رسید، لطفا شیرجه نزنیم داخل سفره ی غذا! روزه ای که می گیریم خیر سرمان یکی از درس هایی که می خواهد به ما بدهد، همین صبر و شکیبایی است. پس کمی خود نگه دار باشیم و با متانت و آرامش و البته با توجّه افطار کنیم. 

5. به نظر شما پوست و موی بدن چگونه می توانند گناه کنند؟ برایم سوال شد.

6. مستدرک الوسائل، ج 7، ص 367 و 366.

7. ارشاد القلوب (للدیلمی)، ج 1، ص 203.

8. همان.

۲۴ تیر ۹۳ ، ۰۰:۱۹ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
زرافه

شهرالله - سیزده

- لحظه لحظه ی عمر را قدر بدانید. از ساعات عمرتان برای نیکوکاری استفاده کنید. خود را به خدا نزدیک کنید. اوقات خود را به تلاش در راه خدا و مجاهدت برای او مستغرق کنید. ساعات زندگی، سالهای زندگی، به سرعت برق می گذرد؛ در عرصه ی قیامت این لحظات را به یاد خواهید آورد. خوشا به حال نیکوکاران و بدا به حال زیانکاران.

در خطبه های نماز عید فطر - 1376/11/9


- عزیزان من! فرصت روزه و امساک و فضای عبادت و معنویّت را قدر بدانیم و قدری خودمان را به خدا نزدیک کنیم. از گناهان دوری کردن، به قُربات و اعمال عبادی هرچه نزدیک تر شدن، اخلاق و صفات و خصال انسانی را هرچه در خود زنده تر و فعّال تر کردن، اموری است که در این ماه می تواند حقیقتا برای هر کسی و برای هر مجموعه ای مایه ی برکت باشد. از قرآن درس بگیریم. از دعاها درس و حکمت بیاموزیم. قدری در هدف از خلقت خود، در آفرینش خود، در نعمتهای بزرگ خدای خود و در وظایف عظیمی که بر دوش ماست، تأمّل و تدبّر کنیم. در مرگ و حساب الهی و ارزش عبادات و اعمال - آن گاه که همراه با اخلاص باشد - تأمّل کنیم. آن وقت ماه رمضان، حقیقتا ماه مبارکی خواهد شد.

- یکی از وظایف ما در ماه رمضان، دعا کردن است. دعا انسان را به خدا نزدیک می کند؛ معارف را در دل انسان ماندگار و موثر می کند؛ ایمان را قوی می کند؛ علاوه بر این که مضمون دعا - که خواستن از خداست - ان شاءالله مستجاب می شود و خواسته ی انسان برآورده می گردد؛ یعنی دعا از چند سو دارای برکات بزرگ است.

- خدای متعال در چند آیه از آیات قرآن وعده کرده است که دعا را مستجاب خواهد کرد. یکی از آیات، همین آیه ی مبارکه ی و قال ربّکم ادعونی استجب لکم1 است؛ یعنی پروردگار شما فرموده است که مرا دعا کنید، تا استجابت کنم. ممکن است استجابت به معنای برآورده شدنِ صددرصد آن خواسته هم نباشد. گاهی ممکن است قوانین خلقت، اقتضای این را نکند که خدا آن حاجت را حتما برآورده کند. در مواردی قوانینی وجود دارد که آن خواسته برآورده شدنی نیست، یا به زودی برآورده شدنی نیست. در غیر این موارد، قاعدتا خدای متعال پاسخش این است که خواسته ی شما را برآورده می کند؛

- در قرآن فرموده است: و سئلوا الله من فضله ان الله کان بکلّ شیءٍ علیما2؛ اگرچه خدا عالم است و نیازهای شما را می داند، اما شما از خدا بخواهید و به خدا عرض کنید ... هرکس خدا را بخواند، پاسخی در مقابلش هست: لکلّ مساله منک سمع حاضر و جواب عتید3؛ هر سوالی از خدا، هر خواسته ای از خدا، یک پاسخ قطعی در مقابل دارد. این خیلی مهم است و باید بندگان مومن خدا آن را خیلی قدر بدانند.

- خداوند متعال وعده های فراوانی به بندگان خود داده است. مثلا یکی از وعده های الهی این است: من عمل صالحا فلنفسه و من اساء فعلیها4 ... یکی دیگر از وعده های الهی این است: انّا لا نضیع اجر من احسن عملا5 ... وعده ی دیگر این است: من کان یرید العاجله عجّلنا له فیها ما نشاء لمن نرید6؛ هرکس که خیر نزدیک - یعنی دنیا - را هدف گیرد و به آخرت کاری نداشته باشد، عجّلنا له؛ ما کمک می کنیم آنچه را که او هدف گرفته است؛ یعنی او را به آن هدف می رسانیم: ما نشاء لمن نرید. البتّه قید و شرطهایی هم دارد: اگر تلاش کند، اگر زحمت بکشد و اگر بکوشد به آن هدفها می رسد ... در دنباله ی همین آیه می فرماید: و من اراد الاخره و سعی لها سعیها و هو مومن فاولئک کان سعیهم مشکورا. کلّا نمدّ هولاء و هولاء7؛ هم کسانی که درصدد کسب دنیا هستند، ما کمکشان می کنیم، هم کسانی که درصدد کسب آخرت هستند ... این سنّت آفرینش است، این سنّت الهی در عالم است؛ یعنی اگر تلاش کردید و زحمت کشیدید، حتما به نتیجه خواهید رسید. خدای متعال هیچ تلاشی را بی نتیجه نمی گذارد؛ حتما نتیجه ای دنبالش هست.

- وعده ی الهی دیگر این است: وعدالله الذین امنوا منکم و عملوا الصّالحات لیستخلفنّهم فی الارض کما استخلف الّذین من قبلهم8. این هم یک وعده ی قطعی است. هر قومی، هر ملتی و هر جمعیتی که ایمان و عمل صالح داشته باشد، خلیفه ی خدا در زمین خواهد شد؛ یعنی قدرت را در زمین در دست خواهد گرفت. بر و برگرد ندارد ... اگر ایمان باشد، ولی عمل صالح نباشد، خلیفه ی خدا در زمین نخواهند شد. ایمان خشک و خالی و ایمان بی عمل، نتیجه ای ندارد؛ اما اگر ایمان با عمل همراه باشد، حتما محقّق خواهد شد.

- وعده ی الهی دیگر والّذین جاهدوا فینا لنهدینّهم سبلنا9 است. هرکس که در راه خدا مجاهدت کند، خدا قطعا راه را به او نشان خواهد داد10 ... لازم نیست دعا همیشه قوانین طبیعی را به هم بزند و بر خلاف قوانین طبیعی عمل کند؛ نه. دعا در چارچوب قوانین طبیعی11 مستجاب می شود و خواسته ی شما برآورده می گردد. این قدرت خداست که قوانین را جور می آورد، کنار هم می گذارد و مقصود شما برآورده می شود. البتّه آن جایی که دعای شما با یک قانون الهیِ دیگری تصادم پیدا کند، مستجاب نمی شود ... آدمهایی که بیکار باشند و در راه اهداف خودشان تلاش نکنند، تضمینی نیست که به هدف و مقصود برسند. حالا شما دعا کن، معلوم است که این دعا خیلی اقبال استجابت ندارد ... اینطور نیست که وقتی می گوییم دعا مستجاب می شود، یعنی دعای شما اگر با قوانین دیگر الهی منافات داشته باشد و عملی همراهش نباشد و یا حتّی خود دعا از روی توجّه هم نباشد، باز مستجاب می شود؛ نه. در دعا، طلب کردن و خواستن از خدای متعال و حقیقتا مطالبه کردن لازم است. این دعا مستجاب می شود. اگر عمل و تلاش در راه اهداف بزرگ، همراه این دعا باشد، اقبالِ استجابت این دعا واقعا بیشتر است. آن وقتی که دعا استمرار پیدا کند، حتما اقبال استجابت در این دعا بیشتر است. اگر دیده شد که یک دعا چند بار تکرار گردید و مستجاب نشد، نباید مأیوس شد.

- عزیزان من! ماه رمضان است؛ دعا کنید، دعا را قدر بدانید، زمان را قدر بدانید، حاجات بزرگ را، حاجات امّت اسلامی را، حاجات کشور اسلامی را، حاجات ملّت خودتان را، حاجات شخصی خودتان را، مورد توجّه قرار دهید و آنها را متضرّعانه و مجدّانه از خدای متعال بخواهید و هرکس، تعهّد کند این دعایی که می کند، هر آنچه که از عملکرد او احتیاج دارد، پای آن بایستد و بگوید من حاضرم در راه خدا تلاش کنم.

در خطبه های نماز جمعه ی تهران - 1377/10/4


...


1. سوره ی غافر، آیه ی 60.

2. سوره ی نساء، آیه ی 32.

3. اقبال الاعمال (ط القدیمه)، ج 2، ص 643.

4. سوره ی فصلت، آیه ی 46.

5. سوره ی کهف، آیه ی 30.

6. سوره ی اسراء، آیه ی 18.

7. سوره ی اسراء، آیات 20 - 19.

8. سوره ی نور، آیه ی 55.

9. سوره ی عنکبوت، آیه ی 69.

10. تصوّر زیبایی است. این که ما سعی کنیم در طول زندگیمان، در تمام همین اتفاق ها و رویدادهای ساده و سختی که برایمان می افتد، رضای خدا را در نظر بگیریم و برای خاطر او کار کنیم، از کارهای ناپسند و لذتهای حرام چشم پوشی کنیم و خیلی چیزهای دیگر که خودمان بهتر می دانیم؛ بعد کارهایمان می افتد روی غلتک. مسائل مختلف مادّی و معنوی مان حل می شود. این می شود نشان دادن راه دیگر. اینکه ما سعی کنیم برای خدا کاری بکنیم و بعد اینطور نتیجه اش را در نقاط مختلف زندگی ببینیم، تصوّر زیبایی است.

11. در لابلای بحث اشاره می شود که موارد استثنایی هم وجود دارد.

۲۳ تیر ۹۳ ، ۱۷:۴۷ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
زرافه

شهرالله - دوازده

- ماه رمضان، ماه مبارکی است. برکات رمضان، از خودِ آحاد و افراد مسلمانی که می خواهند در ضیافت الهی در این ماه وارد شوند، شروع می شود؛ از دلها شروع می شود. اولین حقیقتی که تحت تاثیر برکات این ماه قرار می گیرد، دل و جان مومنین و روزه داران و وارد شوندگان به عتبه ی مقدس و مبارک این ماه است. از طرفی روزه ی این ماه، از طرفی تلاوت قرآن در این ماه و از طرفی اُنس با ادعیه ای که در این ماه وارد شده است، انسان را در معرض یک تزکیه و تهذیب و تصفیه ی باطنی قرار می دهد و ما همه به این تصفیه احتیاج داریم.

- همیشه فرصت هست. ماه شعبان و ماه رجب نیز همین طور است. ایّام دیگر سال هم برای انسانهایی که اهل ذکر و توجهند، همین طور است؛ انّما تنذر من اتّبع الذّکر. پیروی از ذکر - یعنی به یاد آوردن و توجّه کردن - مایه ی نجات جان بشر است. در همه ی ایّام سال، در همه ی شبها، در نیمه شبها، با تلاوت قرآن، با تدبّر در قرآن، با خواندن این دعاهای پُرمغز و عمیق و این لحن عاشقانه ای که در این دعاها هست - بخصوص ادعیه ی صحیفه ی سجّادیه - می شود این تصفیه ی باطن را به وجود آورد؛ ولی ماه رمضان یک فرصت استثنایی است. لیالی و ایّام این ماه، هر ساعت و هر دقیقه اش برای انسان - بخصوص برای جوانان - یک فرصت است.

در دیدار جمعی از روحانیون - 1376/10/3


- هدف از روزه، تقوای الهی است و یکی از بزرگترین دستاوردهای ماه مبارک رمضان است. امیدوارم من و شما بتوانیم به برکت این ماه، در رفتار خود، در گفتار خود، در احساسات و اندیشه های خود، تقوای الهی و آن مراقبت عظیم را حاکم کنیم و خود را یک قدم به کمال انسانی نزدیک سازیم ... خدای متعال بشر را طوری آفریده است که به تربیت احتیاج دارد. هم از بیرون باید او را تربیت کنند، هم از درون، خودش باید خود را تربیت کند. در مقوله ی مسائل معنوی، این تربیت، یکی تربیت فکر و قوای عقلانی اوست که محل این تربیت، تعلیم است و یکی تربیت نفس و قوای روحی و قوه ی غضبیّه و شهویّه ی اوست که نام این تربیت، تزکیه است. 

- تمام عبادات و تکالیف شرعی ای که من و شما را امر کرده اند تا انجام دهیم، در حقیقت ابزارهای همین تزکیه یا همین تربیت است؛ برای این است که ما کامل شویم؛ ورزش است. همچنان که اگر ورزش نکنید، جسم شما ناتوان، بی قدرت و آسیب پذیر خواهد شد و اگر بخواهید جسم را به قدرت، به زیبایی، به توانایی، به بروز قدرتها و استعدادهای گوناگون برسانید، باید ورزش کنید. نماز، ورزش است؛ روزه، ورزش است؛ انفاق، ورزش است؛ اجتناب از گناهان، ورزش است؛ دروغ نگفتن، ورزش است؛ خیرخواهی برای انسانها، ورزش است. با این ورزشها، روح زیبا و قوی و کامل می شود. اگر این ورزشها انجام نگیرد، ممکن است به ظاهر خیلی پسندیده به نظر بیاییم؛ اما باطنمان یک باطن ناقص و نحیف و حقیر و آسیب پذیر خواهد بود. روزه یکی از این ورزشهاست.

- روزه فقط این نیست که انسان نخورد و نیاشامد. این نخوردن و نیاشامیدن، باید از روی نیّت باشد، و الّا اگر شما یک روز به خاطر گرفتاری و یا اشتغال به کار، دوازده ساعت، پانزده ساعت فرصت نکنید چیزی بخورید، هیچ ثوابی به شما نخواهند داد ... روزه یکی از بهترین کارهاست. با اینکه به ظاهر اقدام نکردن است؛ اما در باطن اقدام است، عمل است، کار مثبت است. چون شما نیّت این کار را دارید؛ لذا از هنگامی که وارد صحنه ی روزه داری می شوید - یعنی از بعد از لحظه ی طلوع فجر - تا آخر روز به طور دائم به خاطر این نیّت، در حال عبادتید. اگر هم بخوابید، عبادت می کنید. همین طور راه بروید، عبادت می کنید. این که از قول نبیّ اکرم علیه و علی آله الصّلاه و الّسلام نقل شده است که فرمود: انفاسکم فیه تسبیح و نومکم فیه عباده1؛ خوابیدن و نفس کشیدن شما عبادت است. خواب چطور عبادت است؟ این به خاطر آن است که شما بیکار هم که باشید، هیچ اقدامی هم که نکنید، چون با این نیّت وارد این وادی شده اید، یکسره در حال عبادتید.

- همه ی این عبادت و دیگر عبادات، بر گرد این محور می گردد که انسان با مشتهیّات نفسانی و یا لذایذی که انسان را به پستی می کشانند و برده می کنند، مبارزه کند. افسار گسیخته کردن نفس انسانی، هنر نیست. هر چه در توان داری لذّت ببری، برای انسان کمال نیست؛ این از مقوله ی حیوانیّت است. انسان هم یک جنبه ی حیوانی دارد؛ تقویت جنبه ی حیوانی است. البته جنبه ی حیوانی هم جزو ماست و نخواستند که ما آن را نداشته باشیم. خوردن، آشامیدن، استراحت کردن، لذّت مباح بردن، جزو وجود ماست؛ اشکال هم ندارد و کسی آنها را منع هم نکرده است. آنچه ممنوع است، این است که انسان در این جنبه غرق شود.

- یک روایت از امام صادق علیه الصّلاه و السّلام است که خطاب به محمدبن مسلم می فرماید: یا محمد! اذا صمت فلیصم سمعک و بصرک و لسانک و لحمک و دمک و جلدک و شعرک و بشرک2. امام صادق به این یار و شاگرد نزدیک خودشان می فرمایند که وقتی روزه می گیری، باید شنوایی تو روزه گیر باشد، بینایی تو روزه بگیرد، زبان تو روزه بگیرد، گوشت و خون و پوست و موی و بشره ی تو، روزه دار باشد؛ دروغ نگویی، انسانهای مومن را دچار بلا نکنی، دلهای ساده را اغوا نکنی، برای برادران مسلمان و جامعه ی اسلامی توطئه درست نکنی، بدخواهی نکنی، بددلی نکنی، تهمت نزنی، کم فروشی نکنی، امانتداری کنی. انسانی که در ماه رمضان با کفِّ نفس خود، از خوردن و آشامیدن و مشتهیّات نفسانی و جنسی روزه می گیرد، باید زبان خود، چشم خود، گوش خود، و همه ی اعضا و جوارح خود را روزه دار بداند و خود را در محضر خدای متعال و دوری گزیده از گناهان بینگارد.

- برادران و خواهران عزیز! از این فرصت استفاده کنیم. ماه رمضان یک فرصت بسیار مغتنم است، برای این که خودمان را به خدا نزدیک کنیم، به کمال نزدیک کنیم، از مفاسد دور کنیم، از گناهان پاک کنیم. این دعاهایی که در این ماه هست، این استغفاری که در این ماه مستحب است، همه فرصت است؛ مبادا این فرصتها از دست برود. این ماه رمضان به زودی تمام خواهد شد. اگر تا ماه رمضان دیگر زنده بمانید، آن هم مثل برق و باد خواهد گذشت. این فرصتهای ذی قیمت از دست خواهد رفت؛ از هر روز و ساعتش باید استفاده کنید. من به شما برادران و خواهران نمازگزار؛ بخصوص به جوانان توصیه می کنم که از این بهار رحمت الهی استفاده کنید، استغفار کنید. درِ خانه ی خدا بروید، از گناهان تن و گناهان روح و گناهان فکر و قلب استغفار کنید.

در خطبه های نماز جمعه تهران - 1376/10/12


- عزیزان من؛ برادران و خواهران! قدم اول، طلب مغفرت کردن از خدای متعال و به خدا بازگشتن است. توبه، یعنی به سوی خدا برگردیم. هرجا که شما باشید، در هر حدّی از کمال که باشید باز به استغفار احتیاج دارید ... من و شما به استغفار احتیاج داریم. ای مومنین؛ عزیزان؛ ای دلهای پاک و صاف! مبادا مغرور شوید و بگویید ما که گناهی نکرده ایم! چرا؛ غرق قصوریم، غرق تقصیریم! و ما قدر اعمالنا فی جنب نعمک3. آنچه کار خوب که ما به خیال خودمان انجام می دهیم، در مقابل نعم پروردگار و در مقابل حق شکر الهی، چه ربطی و چه نسبتی دارد؟! چقدر قابل ذکر است؟! ما نمی توانیم آن حقّ شکر را ادا کنیم؛ نمی توانیم! لا الذی احسن استغنی عن عونک4. مگر می شود انسان از تفضّل و لطف الهی، در آنی از آنات، مستغنی باشد؟! همیشه محتاجیم؛ همیشه هم لطف پروردگار می رسد: خیرک الینا نازل5. ما هم از ادای شکر عاجزیم و این قصور، یا نقصیر است و به هرحال طلب مغفرت می خواهد.

- امروز که خدای متعال اجازه داده است که شما به زاری، تضرّع و گریه بپردازید، دست ارادت به سوی او دراز کنید، اظهار محبّت نمایید و اشک صفا و محبّت را از دل گرم خودتان به چشمهایتان جاری سازید. این فرصت را مغتنم بشمارید، و الّا روزی هست که خدای متعال به مجرمین بفرماید: لا تجأروا الیوم6؛ بروید، زاری و تضرّع نکنید، فایده ای ندارد: انّکم منّا لا تنصرون7. این فرصت، فرصت زندگی و حیات است که برای بازگشت به خدا در اختیار من و شماست و بهترین فرصتها ایامی از سال است که از جمله ی آنها ماه مبارک رمضان است و در میان ماه مبارک رمضان، شب قدر!

در خطبه های نماز جمعه تهران - 1376/10/26


...


1. امالی (شیخ صدوق)، ص 93.

2. المقنعه، ص 310.

3. اقبال الاعمال (ط قدیمه)، ج 1، ص 69.

4. همان، ص 67.

5. همان، ص 70.

6. سوره ی مومنون، آیه ی 65.

7. همان.

۲۲ تیر ۹۳ ، ۰۲:۱۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
زرافه

شهرالله - یازده

- اگر بخواهیم استغفار - این نعمت الهی - را به دست بیاوریم، دو خصلت را باید از خودمان دور کنیم؛ یکی غفلت و دیگری غرور. غفلت، یعنی انسان به طور کلّی متوجّه و متنبّه نباشد که گناهی از او سر می زند؛ مثل بعضی از مردم ... اگر کسی به او بگوید که گناه می کنی، ممکن است از روی بی خیالی، قهقهه ای هم بزند و تمسخر  کند: گناه؟ چه گناهی؟!

- در اصطلاحات قرآنی، آن چیزی که نقطه ی مقابل این غفلت است، تقواست. یعنی بهوش بودن و دائم مراقب خود بودن. اگر از آدم غافل دهها گناه سر می زند و اصلا حس نمی کند که گناه کرده است؛ آدم متّقی درست نقطه ی مقابل اوست. اندک گناهی هم که می کند، فورا متذکّر می شود که گناه کرده است و به فکر جبران می افتد. انّ الذین اتّقوا اذا مسّهم طائف من الشّیطان تذکّروا1. به مجرّد این که شیطان از کنارش عبور می کند و باد شیطان به او می خورد، فوراً حس می کند که شیطان زده شده و دچار اشتباه و غفلت گردیده است ... پس، یک مانع استغفار، عبارت از غفلت است.

- مانع دوم، غرور است. اندک کار کوچکی که انسان انجام می دهد، مغرور می شود. در تعبیرات دعا و روایت داریم که الاغترار بالله2. در دعای چهل و ششم صحیفه ی سجّادیه که روزهای جمعه خوانده می شود، عبارتی وجود دارد که خیلی تکان دهنده است. می فرماید: و الشّقاء الاشقی لمن اغترّ بک3؛ بالاترین شقاوتها، متعلّق به کسی است که به تو مغرور شود. ما اکثر تصرّفه فی عذابک و ما اطول تردّده فی عقابک و ما ابعد غاته من الفرج و ما أقنطه من سهوله المخرج4. کسی که مغرور می شود - به تعبیر این روایت - دچار حالت اغترار بالله می گردد. غرور، این گونه است. مغرور، خیلی دور از آبادی است، خیلی دستش کوتاه از رهایی و سلامتی است. چرآ؟ به خاطر این که اندک کار کوچکی که انجام داد، دو رکعت نمازی که خواند، مثلاً خدمتی که برای مردم انجام داد، پولی در فلان صندوق انداخت، یا کاری در راه خدا انجام داد، فوراً مغرور می شود که ما دیگر پیش خدای متعال، کار خودمان را درست کردیم و حساب خودمان را ساخته و پرداخته نمودیم و احتیاج به چیزی نداریم!5 ... مراقب باشید، این که خدای متعال باب توبه را باز کرده و فرموده است که من گناهان را می آمرزم، معنایش این نیست که گناهان، چیزهای کم و کوچکی هستند؛ نه. گاهی گناهان، همه ی وجود حقیقی انسانی را ضایع می کنند، از بین می برند و یک انسانِ در مرتبه ی عالی حیاتّ انسانی را به یک حیوان درنده ی کثیفِ پلیدِ بی ارزش6 تبدیل می کنند. گناه، این گونه است.

- لازم نیست که اگر انسان می خواهد احساس گناه کند، حتما بایستی سالهای متمادی غرق در گناه شده باشد. نخیر؛ یک گناه هم، یک گناه است؛ نباید گناه را کوچک دانست. در روایات، باب «استحقار الذّنوب» داریم که حقیر شمردن گناهان را مذمّت کرده اند. علت این که خدای متعال می فرماید: «می آمرزیم»، این است که بازگشت به خدا، خیلی مهم است؛ نه این که گناه، کم و کوچک است. گناه، عمل بسیار خطرناکی است؛ منتها بازگشت و توجّه به خدا و ذکر او، این قدر اهمیت دارد که اگر کسی این را صادقانه و درست و حقیقی انجام داد، آن وقت آن بیماری صعب العلاج، از بین می رود. بنابراین، اغترار و مغرور شدن به کار نیک - کار نیکی که ما خیال می کنیم کار نیک است؛ ولی ممکن است آن قدرها هم نیک نباشد، یا چندان اهمیت نداشته باشد - موجب می شود که شما سراغ استغفار نروید.

- استغفاری کارگشاست که استغفار حقیقی و جدّی و حقیقتاً طلب باشد ... ببینید! انسان در آن حال که فرضاً فرزند یا عزیزی از عزیزانش دچار بیماری است و درِ خانه ی خدا رفته و حال دعا پیدا کرده است، چگونه از خدا طلب می کند؟! آمرزش گناهان را این گونه از خدا طلب کنید. حقیقتا آمرزش را طلب کنید و تصمیم داشته باشید که آن گناه را دیگر انجام ندهید. البته انسان ممکن است تصمیم هم داشته باشد که گناه را انجام ندهد، باز دچار لغزش شود و انجام دهد؛ باز دوباره توبه می کند. اگر انسان صد بار هم دچار توبه شکنی شد، باز دفعه ی صد و یکم، باب توبه باز است. منتها شما که توبه و استغفار می کنید، از اول نباید تصمیم داشته باشید که حالا ما استغفار می کنیم، باز می رویم دوباره همان کار غلط و خلاف را انجام می دهیم! این که نشد.

- استغفار باید جدّی و حقیقی باشد. استغفار مخصوص یک عده آدمهای معیّن هم نیست که بگوییم کسانی که خیلی گناه کردند، استغفار کنند؛ نه. همه ی انسانها - حتی در حدّ پیامبر - باید استغفار کنند ... استغفار یا از گناهی است که ما انجام داده ایم، یا از گناهان اخلاقی است. اگر فرض کنیم که یک انسان، هیچ گناهی هم انجام نداد؛ نه دروغ، نه غیبت، نه ظلم، نه خلاف، نه شهوترانی، نه اهانت به کسی، نه تعدّی به مال مردم - البته این طور آدمها خیلی کمند - اما بسیاری از همین طور آدمهایی که این گونه گناهان جوارحی را هم ندارند، مبتلا به گناه جوانحی - گناه اخلاقی - هستند. اگر همین آدمی گه هیچ گناهی نمی کند، وقتی که میان مردم راه می رود، نگاه کند و بگوید: این بیچاره مرد، همه مشغول گناهند؛ ولی ما الحمدلله خودمان را نگه داشتیم و گناه نمی کنیم - خود را بالاتر از آنها به حساب بیاورد - این خودش یک گناه و یک تنزّل و یک سقوط می شود و استغفار لازم دارد. 

- اگر فرض کنیم، انسانی است که این گناهان را هم ندارد؛ ولی مثلا در باب علم توحید، پیش نرفت. در این صورت، یک قصور است و باید استغفار کند. باب علم توحید و معرفت به پروردگار، باب محدود و راه بن بستی که نیست؛ راه بی نهایت است که همه ی انبیا و اولیاء، در این راه مشغول پیشرفت و تکامل نفس و فراهم کردن معرفت بیشتر نسبت به ذات مقدس پروردگار و صفات کمالیّه ی حضرت حقّند. هر مقداری که این گونه افراد، در این راه پیش نرفتند، یک قصور و یک عقب ماندگی و یک ناتوانی معنوی است که استغفار لازم دارد.

- استغفار برای همه است. لذا ملاحظه می کنید که ائمه علیهم السلام در این دعاها، چه سوز و گدازی دارند. بعضی خیال می کنند که امام سجّاد این سوز و گداز را کرده است، برای این که به دیگران یاد بدهد. بله؛ یاد دادن به دیگران هست - هم در شکل و هم در مضمون کار - اما اصل قضیه این نیست. اصل قضیه، آن حالت طلب خود این بنده ی صالح و انسان والا و بزرگوار است. این سوز و گداز، متعلّق به خود اوست. این اظهار تضرّع پیش پروردگار، متعلّق به خود اوست. این ترس از عذاب خدا و میل به تقرّب الی الله و رضوان الهی، متعلّق به خود اوست. این استغفار و طلب از خدا، واقعا متعلّق به خود اوست.

- عزیزان من! ماه رمضان را برای استغفار مغتنم بشمارید و از خدای متعال طلب مغفرت کنید ... همه استغفار کنید. آن کسانی که اهل عبادتند، آن کسانی که در امر عبادت متوسّطند، آن کسانی که حتی کاهل در کار عبادتند و فقط به اقلّ واجبات اکتفا می کنند، آن کسانی که حتی گاهی خدای نخواسته بعضی از عبادت واجب هم از آنها ترک می شود، همه و همه توجه داشته باشند که این رابطه ی بین آنها و خدا، کار را پیش می برد. از خدای متعال، آمرزش و مغفرت بخواهید و طلب عفو کنید. از خدا بخواهید که مانع گناه را بردارد؛ این ابر را از مقابل خورشید فیض و لطف و تفضّلات خودش برطرف کند، تا لطفش بر این دلها و جانها بتابد. آن وقت ببینید که تعالی و اعتزازی به وجود خواهد آمد.

در خطبه های نماز جمعه تهران - 1375/10/28


- عزیزان من! انسان در عالی ترین شکل و متکاملترین نوع زندگی، آن انسانی است که بتواند در راه خدا حرکت کند و خدا را از خود راضی نماید و شهوات، او را اسیر خود نسازد. انسانِ درست و کامل، این است. انسان مادّی که اسیر شهوت و غضب و هواهای نفسانی و خواسته ها و احساسات خود است، انسان حقیری است؛ هرچند هم به ظاهر بزرگ باشد و مقام داشته باشد ... استغفار، شما را از آن حقارت نجات می دهد ... هر انسانی، نورانی است. حتّی انسانی که با خدا رابطه و آشنایی ندارد، در جوهر و ذات خود، نورانیّت دارد؛ منتها بر اثر بی معرفتی و گناه و شهوترانی، آن را دچار زنگار کرده است. استغفار، این زنگار را از بین می برد و نورانیّت می بخشد.

در خطبه های نماز جمعه تهران - 1375/11/12


...


1. سوره ی اعراف، آیه ی 201.
2. بحار الانوار (ط بیروت)، ج 80، ص 342.
3. صحیفه ی سجّادیه، دعای 46.
4. همان.
5. واقعا این قسمت کار به نظرم خیلی خیلی سخت است. واقعا سخت است! یک وقت می شود که ما در مقابل وسوسه ای، میلی، حرف باطلی، صحنه ی لذّت برانگیزی و خیلی چیزهای دیگر رایج در امور مادّی و دنیایی، مقاومت می کنیم و آن را انجام نمی دهیم. تا این جا یک سختی را متحمّل شده ایم. اما اصل مطلب از این جا به بعد است. این که به خودمان غرّه نشویم، کیف نکنیم و به قول معروف خوش خوشانمان نشود، واقعا سخت است. همان عُجب که تهش همان غفلت است و بیچاره گی. بنظرتان باید چه کنیم که این طور نشود؟ با توجه به سختی کار، تمرینش هم باید قاعدتا سخت باشد. من بنظرم می آید که این جور مواقع، درست همان موقعی که دارد از خودمان خوشمان می آید و می رسیم به آنجا که بگوییم: «ما اینیم دیگه!»، باید خاطرمان را ببریم به سمت گناهانی که قبلا کرده ایم، به سمت طغیان ها و پرده دری هایی که داشته ایم. آن موقع فکر کنم کمی حال نفس سرکشمان را گرفته ایم و به قول عزیز در سریال خوب «مدینه» به آن بشین پاشو داده ایم! شما هم پیشنهاد بدهید و  راهکار ارائه کنید که در این مواقع سخت چه کنیم.
6. عجب تعبیری!
۲۰ تیر ۹۳ ، ۰۱:۵۱ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
زرافه

شهرالله - ده

- امیرالمومنینی که نزدیک به صد سال بر روی منبرها او را لعن و همه جای دنیای اسلام علیه او بد گویی کردند؛ آن یگانه ای که که هزاران حدیث جعلی علیه او و حرفهایش ساختند و به بازار افکار عرضه کردند، چنین بود که توانست بعد از گذشت این سالهای طولانی، خود را از زیر بار اوهام و خرافات بیرون آورد و قامت رسایش را در مقابل تاریخ نگه دارد. گوهری مثل علی است که می ماند. خار و خاشاک و زباله و گل و لای، او را آلوده نمی کند و جوهرش را نمی کاهد. اگر قطعه ای الماس را در گِل هم بیندازند، الماس است و بالاخره خود را نشان خواهد داد. باید این چنین جوهر پیدا کرد. هر فرد مسلمان باید این مشعل عظیم را بر بالای قلّه ی حیات ببیند و به سمت آن حرکت کند.

- هیچکس ادعا نکرده است که ما می توانیم مثل علی ابن ابی طالب علیه السلام حرکت کنیم. بیخود هم نباید به این و آن گفت که: «شما چرا مثل علی عمل نمی کنید؟» از قول امام سجّاد، زین العابدین علیه السلام که خود او هم معصوم بود، روایت است که وقتی درباره عبادت ایشان صحبت کردند و سخن از عبادت امیرالمومنین به میان آمد، حضرت گریست و فرمود: «ما کجا، امیرالمومنین کجا! مگر ما می توانیم مثل علی باشیم؟» تاکنون هیچ کس از بزرگان عالم نتوانسته است. نه ادعا کرده، نه خیال کرده و نه چنین اشتباهی به مغز او راه پیدا کرده است که خواهد توانست مثل امیرالمومنین علیه السلام حرکت یا کار کند. مهم این است که جهت، جهت امیرالمومنین علیه السلام باشد.

در خطبه های نماز جمعه ی تهران - 1374/11/20


- برادران و خواهران عزیز! به این مطلب اجمالا اشاره کنم که در این نشئه ی هستی در عالم دنیا، افراد بشر مثل کسانی هستند که برای گذراندن دوره ای، به اردوگاهی برده می شوند. یک جمع دانش آموز یا نظامی یا اداری را در نظر بگیرید که برای آن که دوره ای را بگذرانند و خود را به یک سطح عالی، ترقّی دهند و چیزهایی فرا گیرند، آنها را به اردوگاهی می برند و برایشان برنامه هایی می گذارند و وسیله ی زندگی در اردوگاه را فراهم می کنند و بعد از آن که این دوره را گذراندند و آنچه را که باید بفهمند، فهمیدند و آنچه را که باید به دست بیاورند، به دست آوردند، آنها را از اردوگاه بیرون می برند تا در سطح بالاتری مشغول ادامه ی کار و زندگی شوند.

- این جا، همان اردوگاه بزرگ است. هر روز، هزارها هزار انسان، وارد این اردوگاه می شوند و هزارها هزار انسان، از این اردوگاه بیرون می روند تا خود را به مسیر هدف اصلی خلقت و سر منزل واقعی، نزدیک تر کنند. برای ما در این اردوگاه، برنامه هایی قرار داده شده است که با آن می توانیم خود را بالاتر ببریم و بسازیم و آماده ی ورود به سر منزل نهایی و حقیقی آفرینشِ انسان کنیم که همان لقاءالله است. 

- شما در ماه رمضان و در فرصتهای بزرگ عبادتی، در واقع برای آن که این مجموعه برنامه ها را درست انجام دهید، خود را آماده می کنید. کسی که این برنامه ها را درست انچام دهد و آنچه را بر او لازم است، بجا آورد و زندگی و رفتار خود را تصحیح کند، از هنگام بیرون رفتن از اردوگاه هم نمی ترسد؛ چون دست او پُر است.

- هرکس باید واعظ خود باشد، خود را مراقبت کند، از تخطّی خود مانع شود، امر به معروف و نهی از منکر هم بکند که آن امر به معروف و نهیِ خود از منکر و موعظه کردن خود، بر امر و نهی و موعظه ی دیگران مقدّم است. این، همان تقوای الهی است که از ما خواسته اند. تقوا را مراقبت کنیم و به یکدیگر توصیه نماییم. من هم به شما برادران و خواهران توصیه می کنم که تقوای الهی را فراموش نکنید. بزرگترین محصول ماه رمضان، تقواست.

در خطبه های عید فطر - 1374/12/1


- استغفار، یعنی طلب مغفرت و آمرزش الهی برای گناهان. این استغفار اگر درست انجام گیرد1، باب برکات الهی را به روی انسان باز می کند. همه ی آنچه که یک فرد بشر و یک جامعه ی انسانی از الطاف الهی احتیاج دارد - تفضّلات الهی، رحمت الهی، نورانیّت الهی، هدایت الهی، توفیق از سوی پروردگار، کمک در کارها، فتوح در میدان های گوناگون - به وسیله ی گناهانی که ما انجام می دهیم، راهش بسته می شود. گناه، میان ما و رحمت و تفضّلات الهی، حجاب می شود. استغفار، این حجاب را بر می دارد و راه رحمت و تفضّل خدا به سوی ما باز می شود. این، فایده ی استغفار است.

- خودِ استغفار، در واقع جزئی از توبه است. توبه هم یعنی بازگشت به سوی خدا. بنابراین، یکی از ارکان توبه، استغفار است؛ یعنی طلب آمرزش از خدای متعال. این، یکی از نعمتهای بزرگ الهی است. یعنی خداوند متعال، باب توبه را به روی بندگان باز کرده است، تا آنها بتوانند در راه کمال پیش بروند و گناه زمین گیرشان نکند؛ چون گناه، انسان را از اوج اعتلای انسانی ساقط می کند.

- گناهان در زندگی انسان، علاوه بر این جنبه ی معنوی، عدم موفقیتهایی را نیز به بار می آورند. بسیاری از میدان های تحرّک بشری وجود دارد که انسان به خاطر گناهانی که از او سر زده است، در آنها ناکام می شود ... چطور می شود که گناه، انسان را زمین گیر می کند؟ ... می فرماید: انّ الّذین تولّوا منکم یوم التقی الجمعان انّما استزلهم الشیطان ببعض ما کسبوا2، یعنی این که دیدید عده ای از شما در جنگ اُحد، پشت به دشمن کردند و تن به شکست دادند، مساله ی اینها از قبل زمینه سازی شده بود. اینها اشکال درونی داشتند. شیطان اینها را به کمک کارهایی که قبلا کرده بودند، به لغزش وادار کرد. یعنی گناهان قبلی، اثرش را در جبهه ظاهر می کند؛ در جبهه ی نظامی، در جبهه ی سیاسی، در مقابله با دشمن، در کار سازندگی، در کار تعلیم و تربیت، آنجایی که استقامت لازم است؛ آن جایی که فهم و درک دقیق لازم است، آنجایی که انسان باید مثل فولاد بتواند ببرّد و پیش برود و موانع جلوی او را نگیرد. البته گناهانی که توبه ی نصوح و استغفار حقیقی از آنها حاصل نشده باشد.

- بعد می فرماید: و ما کان قولهم الّا ان قالوا ربّنا اغفرلنا ذنوبنا و اسرافنا فی امرنا3. یعنی در گذشته، وقتی اصحاب و حواریّون پیامبران، در جنگها و حوادث گوناگون، دچار مصیبتی می شدند، روی دعا به جانب پروردگار می نمودند و عرض می کردند: «ربّنا اغفرلنا ذنوبنا و اسرافنا فی امرنا»؛ خدایا! گناهان و زیاده روی ها و بی توجّهی هایی را که در کار خودمان کردیم، بیامرز. این، در واقع نشان می دهد که حادثه و مصیبت، از آنچه که خود شما با گناهان فراهم کردید، ناشی می شود. این، مساله ی گناهان است.

- پس ببینید! گناهانی که انسان انجام می دهد، این تخلّفهای گوناگون، این کارهایی که ناشی از شهوترانی و دنیا طلبی و طمع ورزی و حرص ورزیدن به مال دنیا و چسبیدن به مقام دنیا و بخل نسبت به داراییهای موجود در دست آدمی و نیز حسد و حرص و غضب است، به طور قطعی دو اثر در وجود انسان می گذارد؛ یک اثر، معنوی است که روح را از روحانیّت می اندازد، از نورانیّت خارج می کند؛ معنویّت را در انسان ضعیف می کند و راه رحمت الهی را بر انسان می بندد و اثر دیگر این است که در صحنه ی مبارزات اجتماعی، آن جایی که حرکت زندگی احتیاج به پشتکار و مقاومت و نشان دادن اقتدار اراده ی انسان دارد، این گناهان گریبان انسان را می گیرد و اگر عامل دیگری نباشد که این ضعف را جبران کند، انسان را از پا در می آورد. البته گاهی ممکن است عامل های دیگری مثل یک صفت و یا کار خوب در انسان باشد که جبران کند. بحث بر سر آن موارد نیست؛ اما گناه، فی نفسه اثرش این است.

- خدای متعال نعمت بزرگی به انسان داده که نعمت مغفرت است و فرموده است اگر شما از این کاری که کردید - که اثر این کار باید بماند - پشیمان شدید، باب توبه و استغفار باز است. شما با گناهی که مرتکب می شوید، مثل این است که زخمی به بدن خودتان زده و میکروبی را وارد بدنتان کرده باشید؛ بیماری اجتناب ناپذیر است. اگر می خواهید که اثر این زخم و این بیماری و این ضربه، در وجود شما از بین برود، خدای متعال بابی باز کرده و آن باب توبه و استغفار و انابه و بازگشت به خداست. اگر برگردید، خدای متعال جبران خواهد کرد. این، نعمت بزرگی است که خدای متعال به ما داده است.

- راه مغفرت الهی هم، استغفار - یعنی طلب مغفرت - است. از خدا باید مغفرت را بخواهید. حدیثی از نبی مکرّم اسلام دیدم که ایشان فرموده اند: ان الله تعالی یغفر للمذنبین الّا من لا یرید ان یغفر له4؛ یک روز، پیامبر به اصحابش این طور فرمود که خدای متعال گناهکاران را می آمرزد؛ مگر کسی را که خواسته نیامرزد. بعد اصحاب سوال کردند: قالوا یا رسول الله من الذی یرید ان لا یغفر له5؛ آن کسی که خدای متعال می خواهد او را نیامرزد کیست؟ قال من لا یستغفر6؛ آن کسی که استغفار نمی کند. پس، استغفار کلید درِ توبه و مغفرت است. با استغفار، می شود آمرزش الهی را به دست آورد. استغفار، این قدر اهمیت دارد. 


...


1. به نظر شما درست انجام گرفتن استغفار یعنی چه؟ یعنی پشیمانی واقعی؟ یعنی قصد جدی برای عدم تکرار آن گناه؟ خب ممکن است منِ نوعی با همین مختصات استغفاری بکنم و باز بعد از مدتی، دوباره همان گند را بزنم. بنظرتان مشکل از چیست؟ مشکل از آن استغفار است؟ آن استغفار درست انجام نشده یا جای دیگری از ماجرا می لنگد؟

2. سوره ی آل عمران، آیه ی 155.

3. همان، آیه ی 147.

4. مستدرک الوسائل، ج 12، ص 122.

5. همان.

6. همان.

۱۸ تیر ۹۳ ، ۰۷:۲۷ ۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
زرافه

شهرالله - نُه

- 1دعاهایی که ما می خوانیم، پر از حکمت است. در دعاهای مأثور از ائمه علیهم السّلام که به ما می رسد، نکاتی عاید از معارف وجود دارد که حقیقتا مورد احتیاج انسان است. آن بزرگواران با آوردن این نکات در دعاها به ما یاد می دهند که از خدا چه بخواهیم. 

- در ادامه می فرماید2: و اصلح جمیع احوالی3 ؛ «همه ی کارهای من و احوال مرا اصلاح کن. حالِ زندگی معمولی من و خانواده ام را اصلاح کن. حالِ شغلی را که دارم، اصلاح کن. همه ی خصوصیات مرا اصلاح کن.» اصلاح هر امری، به حسب خودش، یک دعای کامل و جامع است.

- نکته ی دیگر این که، آنان در خلال دعاهای مذکور، نقطه های ضربه پذیر معنوی را به یاد ما می آورند و هشدار می دهند که «ممکن است از این نقاط ضربه بخورید و آسیب ببینید.» در همین دعای شریف ابوحمزه، در عبارتی می فرماید: اللّهمّ خصّنی منک بخاصّة ذکرک و لاتجعل شیئاً ممّا اتقرّب به فی آناء اللّیل و اطراف النّهار ریاءً و لا سمعةً و لا اشراً و لا بطرا4؛ «خداوندا! کاری کن که کارهای انجام شده از طرف من، ریا و سمعه نباشد. برای این که این و آن ببینند، نباشد. برای این که دهن به دهن بگردد، و مردم به هم بگویند خبر دارید فلان کس چه کار خوبی کرد و چه عبادت خوبی انجام داد، نباشد. از روی ناز و غرور نباشد.» آخر بعضی مواقع انسان کارهایی را از روی ناز و غرور انجام می دهد و به خود می بالد و می گوید: «آری! ما بودیم که این کار را انجام دادیم.» این ها نباشد. این ها، آن نقاط ضربه پذیر است. انسان خیلی کارهای خوب انجام می دهد؛ اما با اندکی ریا و سمعه، آن کارها را هباءً منثورا5 می کند. دود می کند و به هوا می فرستد. معصومین علیهم السّلام به ما توجه می دهند و می فرمایند: «مواظب باشید این طور نشود!»

- عبارتی را از بزرگی نقل کرده اند. نمی دانم روایت از معصوم علیه السّلام است یا عبارتی از غیر معصوم. هرچه هست، عبارت حکمت آمیزی است. می گوید: انا من ان اسلب الدّعا اخوف من ان اسلب الاجابة؛ «از اینکه دعا از من گرفته شود بیشتر می ترسم تا این که اجابت از من گرفته شود.» گاهی حال دعا از انسان گرفته می شود. این، علامت بدی است. اگر دیدیم در وقت دعا، در وقت تضرّع و در وقت توجه و تقرّب، هیچ نشاط و حوصله ی دعا نداریم، علامت خوبی نیست. البته درستش هم می شود کرد. انسان می تواند با توجه، با التماس و با خواستن، حال دعا را به طور جدّی از خدا بگیرد.

- اینکه می بینید از قول پیغمبر صلی الله علیه و آله نقل شده است که فرمود: الدّعاء مخ العبادة6؛ «مغز عبادت دعاست» به خاطر آن است که در دعا حالتی وجود دارد که عبارت است که از وابستگی مطلق به پروردگار و خشوع در مقابل او. اصل عبادت هم این است ... اصل دعا، خاکساری پیش پروردگار است.

نماز جمعه ی تهران - 1373/11/28


- انسانی که ممکن است در طول سال دچار انواع آلودگی ها و گناهان شود، و انسانی که بر اثر هوای نفس و خصلتها و صفات زشت، خود را تدریجاً از ساحتِ رحمت الهی دور کرده است، هر سال از طرف پروردگار عالم از یک فرصت استثنایی برخوردار می شود و آن فرصت، ماه مبارک رمضان است7. در طول ماه رمضان، دلها نرم می شود، روحها تلألو و درخشندگی پیدا می کند، انسانها آماده ی قدم نهادن در وادی رحمتِ خاصه ی الهی می شوند و هرکس به قدر استعداد، همّت و تلاش خود، از ضیافت عظیم الهی برخوردار می گردد.

در خطبه های نماز عید فطر - 1373/12/11


- ما بسیاری از بزرگان را دیده ایم، شناخته ایم، و یا در کتابها شرح احوالشان را خوانده ایم. بزرگانی که انسان وقتی آنها را درست تصوّر می کند، حقیقتا در مقابلشان احساس حقارت می کند. مثل این است که انسان سر را به طرف آسمان بلند کند و ماه، زهره، مشتری، زحل یا مریخ را ببیند. چقدر این ستاره ها بلندند! چقدر بزرگند! چقدر نورانی اند! ولی چشم نزدیک بین و ضعیف ما نمی تواند بفهمد که فرق ستاره مثلا مشتری یا زهره، با ستاره ای که به وسیله ابزارهای فنی و تلسکوپهای قوی آن را دیده اند و می گویند که میلیونها سال نوری و یا یک کهکشان با ما فاصله دارد چیست. هر دو ستاره اند، هر دو را چشم ما، شبها در آسمان می بیند؛ اما این کجا و آن کجا! ما این قدر از عظمتها دوریم که نمی توانیم فرق امیرالمومنین علیه السلام را با بزرگان و اکابری که بشر در تاریخ، در اسلام، در کتابها، در عالم علم و در هر صحنه و عرصه ای سراغ دارد، درست تشخیص دهیم. امیرالمومنین علیه السلام موجود عجیبی است. من و شما امروز شیعه ی علی بن ابی طالب علیه السلام محسوب می شویم و باید به او اقتدا کنیم. اگر از ابعاد شخصیت آن حضرت چیزی ندانیم، در هویّتمان اشکال به وجود خواهد آمد. یک وقت است کسی ادّعایی ندارد، ولی ما ادّعا داریم؛ می خواهیم علوی باشیم و جامعه مان، جامعه علوی باشد.

- من امروز به نظرم رسید که مختصری درباره شجاعت امیرالمومنین علیه السلام صحبت کنم ... غیر از میدان جنگ، میدانهای دیگری هم برای بروز شجاعت وجود دارد که اثر شجاعت در آنها از میدانهای جنگ مهمتر است. میدان زندگی، میدان تلاقی حقّ و باطل، میدان معرفت، میدان تبیین حقایق و میدان موضع گیریهایی که در طول زندگی برای انسان پیش می آید از آن جمله است. شجاعت در چنین میدانهایی است که اثر خود را نشان می دهد. یک آدم شجاع، وقتی حق را دید و شناخت، آن را دنبال می کند، از چیزی نمی هراسد، رودربایستی مانع او نمی شود، خودخواهی مانع او نمی شود، عظمت جبهه دشمن یا مخالف، مانع او نمی شود. اما یک آدم غیر شجاع چنین نیست.

- امیرالمومنین علیه السلام که بزرگترینِ شجاعان بود، در میدان جنگ هرگز به هیچ دشمنی پشت نکرد. این، ارزش کمی نیست. شما در داستان جنگهای صدر اسلام شجاعت امیرالمومنین علیه السلام را می بینید. آن حضرت در بعضی از این جنگها، بیست و چهار ساله بوده، در بعضی جنگها بیست و پنج ساله بوده و در بعضی جنگها سی سال بیشتر نداشته است. یک جوان بیست و هفت، هشت ساله، با شجاعت خود در میدان جنگ، اسلام را پیروز کرد و آن عظمتها را آفرید. این، مربوط به شجاعت امیرالمومنین در میدان جنگ بود. اما من عرض می کنم: ای علیِ بزرگ! ای محبوب خدا! شجاعت تو در میدان زندگی به مراتب از شجاعت تو در میدان جنگ بالاتر بود. از چه وقت؟ از نوجوانی. شما ماجرای سبقت در اسلام آوردن آن حضرت را نگاه کنید! علی هنگامی قبول دعوت کرد که همه به دعوت پشت کرده بودند و کسی جرأتِ اسلام آوردن نداشت. این یک نمونه شجاعت است.

- امیرالمومنین علیه السلام، آن مومنی است که در طول مدت سیزده سال بعثت، جز همان چند روز اول، هرگز ایمانش مخفی نبود. دیگر مسلمانان، چند سال ایمان مخفی داشتند؛ اما همه می دانستند که علی از اول ایمان آورده است. 

- این، آن امیرالمومنینِ بزرگ است. این، آن علیِ درخشان تاریخ است؛ خورشیدی که قرنها درخشیده  و روز به روز درخشان تر شده است. این بزرگوار، هرجا که گوهر انسانی وجودش لازم بود، حضور داشت؛ ولو هیچ کس نبود. می فرمود: لا تستوحشوا فی طریق الهدی لقلّة اهله؛ اگر در اقلّیّتید و همه یا اکثریت مردم دنیا با شما بدند و راهتان را قبول ندارند، وحشت نکنید و از راه برنگردید. وقتی راه درست را تشخیص دادید، با همه ی وجود آن را بپیمایید. این منطق امیرالمومنین علیه السلام بود.


...


1. بحث در مورد وجود معارف عمیق الهی در ادعیه ی مأثوره است.
2. حضرت آقا دارند بخش هایی از دعای ابوحمزه ثمالی را شرح می دهند.
3. اقبال الاعمال (ط القدیمه)، ج 1، ص 74.
4. همان.
5. سوره ی فرقان، آیه ی 23.
6. مستدرک الوسائل، ج 5، ص 167.
7. چقدر امیدوار کننده!
۱۷ تیر ۹۳ ، ۰۰:۱۴ ۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
زرافه

شهرالله - هشت

- خواهش می کنم عزیزان من، بخصوص جوانان، با صحیفه ی سجّادیه اُنس بگیرند. زیرا همه چیز در این کتابِ ظاهرا دعا و باطنا همه چیز وجود دارد.

- ... بعد می رسد به این جمله1: و الحمدلله الّذی جعل من تلک السّبل شهره شهر رمضان2؛ حمد خدای را که یکی از راههایی که ما را به او؛ به کمال و به بصیرت نسبت به معدن عظمت می رساند، همین ماه رمضان است. امام تعبیر می کند به «شَهره»؛ یعنی «شهر خودش.» شهر خدا را یکی از این راهها قرار داد. خیلی پر معناست. اگر فکر کنیم همه ی ماههاT ماه خدا و مال خداست؛ وقتی که مالک همه ی وجود، بخشی از وجود را معیّن می کند و آن را به خود نسبت خاص می دهد، معلوم می شود نسبت به این بخش، توجّه و عنایت ویژه ای دارد. یکی از این بخش ها همین «شهرالله» است؛ شهر خدا، ماه خدا. خود ِ این نسبت، در فضیلت ماه رمضان کافی است. 

- شهر اسلام، یعنی شهر «اسلام الوجه لدی الله»؛ «در مقابل خدا تسلیم بودن.» خب؛ انسانی جوان است و وقتی روزه می گیرد، گرسنه است، تشنه است و تمام غرایز، او را به سمت هوس و اشتهایی می خواند. ولی او، در مقابل همه ی این غرایز می ایستد. برای چه؟! برای اجرای امر پروردگار. و این، تسلیم در مقابل پروردگار است. در هیچ روزی از روزهای سال، یک مسلمان، به طور عادّی، این همه در مقابل خدا تسلیم نیست که در روزهای ماه رمضان به طور عادّی تسلیم است. پس «شهر اسلام» شهر تسلیم است.

- روزه، یکی از مائده های الهی است. چنان که قرآن هم، در این ضیافت عظیم، یکی دیگر از مائده های الهی محسوب می شود. از این مائده ها، هرچه بیشتر استفاده کنید، بنیه ی معنوی تان قوی تر خواهد شد و خواهید توانست بارهای سنگینِ حرکت به سمت کمال و تعالی را راحت تر بکشید. آن گاه خوشبختی به شما نزدیک تر خواهد شد.

- بعد می فرماید3: و شهر التّمحیص. این ماه، ماه تمحیص است. «تمحیص» یعنی چه؟ یعنی خالص کردن ... عزیزان من! در وجود شما، زرِ ارزشمندی نهفته است که متأسفانه، در موارد بسیاری، این زر، با خاک، با مس، و با اشیای کم قیمت، در هم آمیخته و مخلوط شده است. گنجی است در درون شما که در هم آمیخته با خار و خاشاک است. همه ی زحمت انبیای الهی برای این بود که من و شما بتوانیم آن زر، آن عنصر قیمتی را در وجود خودمان ناب و خالص کنیم و از بوته در آوریم. امتحان ها و شدّتها در دنیا برای این است. تکلیفهای سخت که خدای متعال به اشخاصی متوجّه می کند، برای این است.

- این ماه، ماه خالص شدن است و اگر درست نگاه کنیم، خالص شدن در این ماه، از راههای دیگرِ خالص شدن، آسانتر است4. ما با همین روزه و مبارزه کردن با نفس، می توانیم خودمان را خالص کنیم. اغلبِ گمراهی هایی که وجود دارد، یا به خاطر گناهانی است که از ما سر می زند و یا به خاطر خصلتهای زشتی است که در وجود ما نهفته است.

- یکی گناه است که وسیله ی گمراه شدن می گردد و یکی هم خصلتهای ناپسند است. خصلتهای زشت، بیشتر از گناهان فعلی، به گمراهی انسان می انجامد. اگر ما در هر کار و هر حرف و هر عقیده ای، خود پرست و خود رأی باشیم، همدیگر را تخطئه کنیم و بگوییم «فقط من درست فهمیدم و من درست عمل می کنم»، آن گاه به هیچ مشورت و استدلال و منطقی اعتنا نکنیم و به هیچ حرف حقّی گوش نسپاریم؛ اگر حسد در وجود ما چنان ریشه دوانیده باشد که به خاطر آن، زیبا را زشت ببینیم و حاضر نباشیم حقیقت درخشانی را در جایی تصدیق کنیم؛ اگر حبّ شهرت، حبّ مقام و حبّ مال، ما را از پذیرش حقیقت باز دارد، این جاست که پذیرای صفات خطرناکِ گمراه کننده شده ایم.

- به راستی چقدر ملّت ایران مظلوم است! ای امیر مومنان! ای علی بن ابی طالب! ای مقتدر ترین و مظلوم ترین انسان تاریخ! امروز در دنیا ملّتی از پیروان تو زندگی می کند که مثل خود تو، مقتدر ترین و مظلوم ترین ملّتهاست. ملّت ایران، امروز قویترین ملّت هاست. با یک محاسبه ی روشن می توان پی برد که هیچ ملّتی در دنیا، به این قوّت نیست. آن محاسبه این است که ملّت های دنیا، با وجود اقتدار علمی و اقتصادی و صنعتی و برخورداری از بعضی خصلتهای خوب، مانند پشتکار و غیره، در مقابل هواهای نفسانی، حصار و مانع و رادعی درست و حسابی ندارند. اما ملّت ایران، در سایه ی تمسّک به دین و تقوا، هواهای نفسانی را از خود رانده است. جوان این ملّت، در عنفوان جوانی، از لذّتهایی چشم می پوشد که هیچ جوانی در ملّت های دیگر، از آن رو بر نمی گرداند. در کجای دنیا چنین جوانانی سراغ دارید؟!5

- ماه رمضان، ماهی است که می شود با تذکّر و توجّه در آن، به جبران کرده های ناپسند پرداخت ... هرجا هستید، هر که هستید، در هر لباسی هستید، در هر سنّی هستید؛ ای جوان! ای پسر و دختر جوان! ای مرد و زن میانسال! ای پیرمردان و پیرزنان! ای فقرا! ای اغنیا! ای علما! ای متوسّط السوادها! هرکه هستید، اگر احساس نیاز به خدا می کنید - که هر انسانِ سالمی این احساس را می کند -، بدانید که خدا نزدیک است! یک لحظه دلتان را به خدا متوجّه کنید، جواب را خواهید شنید. ممکن نیست کسی با خدا از روی دل حرف بزند، ولی جواب الهی را نشنود! خدا به ما جواب می دهد. وقتی دیدید دلِ شما ناگهان منقلب شد، این همان جواب خداست. وقتی دیدید اشک شما جاری شد، وقتی دیدید روح شما به اهتزاز در آمد، وقتی دیدید طلب، با همه ی وجود از سر تا پای شما جاری شد، بدانید این همان پاسخ الهی است.

در خطبه های نماز جمعه ی تهران - 1373/11/14


- بشر، سر تا پا نیاز است. رفع این مشکلات و تامین این نیازها را از چه کسی باید بخواهیم؟ از خدای متعال که او حاجات ما را می داند. و اسئلو الله من فضله ان الله کان بکلّ شیء علیما6. خدا می داند که شما چه می خواهید، چه لازم دارید و چه چیز از او می طلبید و سوال می کنید. پس، از خدا بخواهید ... باید درِ خانه ی خدا رفت، تا از تضرّع پیش دیگران بی نیاز شد.

- آن حضرت به اصحاب خود فرمود: علی ادلّکم علی سلاح ینجیکم من اعدائکم و یدرّ ارزاقکم؟7 «آیا می خواهید سلاحی به شما نشان دهم که هم شما را از دشمن حفظ می کند و نجات می دهد و هم روزی تان را فراوان می کند؟» «قالوا: بلی یا رسول الله.» «عرض کردند: بلی؛ بفرمایید.» فرمودند: قال تدعون ربّکم8. «خدا را دعا کنید؛ خدا را بخوانید.» باللّیل و النّهار9. «شب و روز.» فانّ سلاح المومن الدّعا10. «سلاح مومن، دعاست.» یعنی دنبال حاجات رفتن، با سلاح دعا. با دشمن، با حادثه و با بلیّه در افتادن، با سلاح دعا.

- دعا رقیب ابزارهای مادّی نیست. این طور نیست که وقتی انسان می خواهد به مسافرت برود، یا با خودرو و قطار و هواپیما عازم شود و یا با دعا برود! همچنین این طور نیست که اگر انسان بخواهد وسیله ای به دست آورد، یا پول خرج کند و یا اگر پول نداشت، به دعا متوسّل شود و آن وسیله را به دست آورد! معنای دعا این است که شما از خدا بخواهید تا او این وسایل را جور بیاورد. آن وقت علل مادّی، هرکدام در جای خودشان قرار می گیرند. دعای مستجاب این گونه است.

- وقتی دعا می کنید که حاجتی از شما برآورده شود، اگر خدای متعال آن دعا را استجاب کند، استجابش این است که ابزارهای مادّی و عادّی و معمولیِ این خواسته، جور می شود ... همه ی وسایل عالم از این قبیل است. بنابراین دعا موجب نشود کسی تنبلی کند. دعا موجب نشود که کسی از دانش و علم و ابزار مادّی و علت و معلول طبیعی، دست بشوید؛ نه. دعا، رقیب آنها نیست، بلکه در طول آنهاست. دعا، جور آورنده ی آنهاست.

- اگر شرایط دعا وجود نداشته باشد، دعا مستجاب نمی شود ... یکی از شرایط استجابت دعا این است که آن را با توجّه مطرح کنیم. گاهی لقلقه ی زبان، جملاتی چون «خدایا ما را بیامرز.»، «خدایا به ما سعّه ی رزق بده.» و «خدایا قرض ما را ادا کن» است. ده سال انسان این گونه دعا می کند، اصلا مستجاب نمی شود. این فایده ای ندارد. یکی از شرایط دعا این است که فرمود: اعلمو ان الله لا یقبل الدّعاء من قلب غافل11؛ «خداوند متعال، از صاحب دلِ غافل - دلی که متوجّه نیست چه خواسته ای را مطرح می کند و با که دارد حرف می زند - دعایی را قبول نمی کند.» معلوم است که دعای دارای این ویژگیها مستجاب نمی شود. باید تضرّع کنید و جدّی بخواهید. باید از خدای متعال با الحاح بخواهید. باز بخواهید و یاز بخواهید. در این صورت البتّه خدای متعال دعاها را مستجاب خواهد کرد.

- از کوچک بودن خواسته هم ابا نداشته باشید. خواسته های کوچکِ کوچک را هم از خدا بخواهید. در روایت است که حتی بند کفش خود را - که چیز خیلی حقیری است - از خدا بخواهید ... خب؛ انسان به بند کفش احتیاج دارد؛ به درِ مغازه می رود و می خرد. این هم دعا لازم دارد؟! بله! تا احساس کردید که به بند کفش و یا هر چیز دیگرِ به این کوچکی نیاز دارید، دل را متوجه خدا بکنید و بگویید: «پروردگارا! این را هم به من برسان.» رساندنش به چه ترتیب است؟ به این ترتیب است که پول در جیبم بگذارم، به سر کوچه بروم، از مغازه بخرم و بعد هم آن را مورد استفاده قرار دهم. به هر حال، باید از خدا بخواهید. اگر چه به در مغازه رفتید، پول دادید و بند کفش خریدید؛ اما باز هم آن را خدا به شما داد. از غیر طریق خدا که چیزی به دست انسان نمی رسد. هرچه به ما می رسد خدا به ما می دهد.

- چیزی را که خدا می دهد، قبلا باید از خدا بخواهیم. چرا بخواهیم؟ یکی از علل این که گفته اند حاجات کوچک را هم از خدا بخواهید، این است که به حوائج و عجز و حقارت و تهیدستی خودمان توجّه پیدا کنیم تا ببینیم که چقدر تهیدستیم. اگر خدای متعال کمک نکند، امکان ندهد، نیرو ندهد، فکر ندهد، ابتکار ندهد و وسایل را جور نیاورد، همان بند کفش هم به دست ما نخواهد رسید. اگر شما به قصد خریدن بند کفش از خانه بیرون آمدید، در راه جیبتان را زدند یا پولتان گم شد و یا مغازه ی مورد نظر، بسته بود و یا در بین راه، حادثه ی مهمی پیش آمد که مجبور شدید برگردید، بند کفش گیرتان نیامده است. بنابراین هرچیز را از خدا بخواهید؛ حتی بند کفش را، حتی کوچکترین اشیا را و حتی قوت روزانه ی خود را. بگذارید این منِ دروغینِ عظمت یافته در سینه ی ما - که می گوییم «من» و خیال می کنیم مجمع نیروها ما هستیم - بشکند12. این «من» انسانها را بیچاره می کند.


...


1. حضرت آقا در این بخش از جملاتشان، یکی از دعاهای صحیفه ی سجّادیه را شرح می دهند.

2. صحیفه ی سجّادیه، ص 186.

3. حضرت آقا دارند یکی از دعاهای صحیفه ی سجّادیه را شرح می دهند. اما چون اینجا دارد تلخیص صورت می گیرد، طبیعی است که نمی توانم تمام بخش ها را بیاورم. بعنوان مثال، اینجا یک بخش جا گذاشته شده است. در صورت تمایل به خواندن کامل این بخش های شرحی و تفسیری، می توانید به نسخه ی اصلی کتاب مراجعه کنید. از این لینک می توانید نسخه ی اصلی را دانلود کنید. هرچند به نظرم لذتی که در ورق زدن کتاب، لمس و بوی کاغذ و همچنین نوشتن حاشیه بر متن هست، اپسیلون از آن در این کتابهای الکترونیکی نیست! هرکس هم هرچه می خواهد بگوید، بگوید!!

4. واقعا آدم این تعابیر را که در مورد ماه رمضان می بیند، این حس به او دست می دهد که هرچه بیشتر استفاده کند و فیض ببرد. یک نوع حس هول و هراس که زود بجنبم مبادا تمام شود! بنظرم واقعا باید حداکثر بهره را ببریم. حالا حتما هم به نظرم مثلا انسان نباید یک قرآن را ختم کند در ماه رمضان. البته اگر بکند خیلی خیلی عالی است. اما شما فردی را فرض کنید که در ماههای دیگر سال، شاید روزی یک صفحه قرآن می خوانده. حالا بنظرم نباید فضایی ایجاد کرد که اگر تو در روز کمتر از یک جزء بخوانی ضرر کرده ای و خاسری! نه؛ بنظر حقیر این طور نیست. بهره بردن واقعی از ماه رمضان این است که ما حتی بتوانیم یکی از خصلت های بدمان را دور بریزیم بطوری که در تمام طول سال دیگر تکرار نکنیم. بهره بردن در ماه رمضان به این است که یک بنای نیکویی در زندگی مان بگذاریم که همین طور زیبا رشد کند و برود بالا. نهال کوچک و البته استواری بسازیم تا با آبیاری در طول سال، رشدش دهیم. این می شود بهره وری از ماه رمضان. با این حساب که خدا این قدر آسان گرفته، سفره را پهن کرده، منتظر است تا به درگاهش برویم تا در آغوشمان بکشد - آغوشی که در این ماه حسابی گرم تر و خوشایندتر است -، با این حساب اگر از این شرایط استفاده نکنیم، بلا نسبت خیلی احمقیم! عذرخواهی می کنم!

5. با خواندن این بخش از حرف های حضرت آقا، متوجه اشتباهم در توضیحات شماره ی 3 پست قبل شدم. درستش این بود که این طور مطرح می شد که کشورهای پیشرفته با وجود پیشرفت های حاصل از تلاش و نظمشان که آن جا مورد بحث بود، خیلی از چیزهای ارزشمندی که ما داریم را ندارند. بهتر است کمی عمیق تر نگاه کنم و کنیم.

6. سوره ی نساء، آیه ی 32.

7. کافی، ج 2، ص 468.

8. همان.

9. همان، ج 4، ص 302.

10. همان، ج 2، ص 468.

11.بحار الانوار (ط بیروت)، ج 74، ص 173.

12. جمله ی قشنگی بود خیلی!

۱۶ تیر ۹۳ ، ۰۱:۴۶ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
زرافه

شهرالله - هفت

- جمله ی بعد1: والله والله فی جیرانکم. یعنی «الله الله در همسایگانتان!» موضوع همسایگی را کوچک نگیرید. امر مهمی است. یک پیوند عظیم اجتماعی است که اسلام به آن توجّه دارد و طبق فطرت انسان هاست. منتها در پیچ و خم تمدّن های دور از فطرت انسانی، این ارزش ها گم شده است ... باید همسایگانتان را رعایت کنید. نه فقط از لحاظ بُعد اقتصادی و مالی که آن هم البتّه مهم است. بلکه از همه ی جهات انسانی. آن وقت ببینید چه الفتی در جامعه بوجود می آید و چطور دردهای لاعلاج، دوا پیدا می کند2.

- والله الله فی القرآن. الله الله در قرآن. لا یسبقکم بالعمل به غیرکم. مبادا دیگران مفاهیم قرآن را که اعتقاد به آن ندارند، عمل کنند و جلو بیفتند و شما که اعتقاد دارید، عمل نکنید و عقب بیفتید! یعنی همین امری که اتّفاق افتاد! آنهایی که در دنیا جلو افتادند، با پشتکار، با دنبال گیری کار، با خوب انجام دادن کار، با صفاتی که خدای متعال آن صفات را دوست می دارد جلو افتادند، نه با فسادشان، با شرب خمرشان و یا با فسادهایی که می کنند.

- اگر برخی صفات خوب و پسندیده در این کشورهای غربی، که علم را در دنیا پیشرفت دادند، نبود، آن پیشرفت ها پیدا نمی شد و همین ظلمی که به دیگران روا می دارند، نابودشان می کرد. صفات خوب، باعث ماندگاری و پیشرفت آنهاست. ما آن صفات را رها کرده ایم. آنها کارها را دنبال می کنند . برای وقت ارزش قائلند، و به محصولی که می خواهند تولید کنند، اهمیت می دهند3. اگر کارگر ما، محصل ما، استاد ما، روحانی ما، بازاری ما، کشاورز ما و سایر اقشار، به خصوصیات مثبت و خوب عمل کند، کشور یکباره گلستان خواهد شد. باید به صفات خوب و خصوصیات مثبت روی آوریم که این همان عمل به قرآن است. 

- والله الله فی الجهاد باموالکم و انفسکم و السنتکم فی سبیل الله. یعنی الله الله در جهاد. مبادا جهاد در راه خدا را با مال و جان و زبان ترک کنید. این جهاد، همان جهادی است که امّت اسلامی تا آن را داشت، ملّت نمونه ی دنیا بود و وقتی آن را از دست داد، ذلیل شد. نویسندگان مسیحی که در انجیلشان از قول مسیح نقل کرده اند که «اگر کسی به این طرف صورتت سیلی زد، آن طرف را جلو بیار»، یعنی که «ما اصلا اهل جنگ نیستیم و اهل صلح و سازش مطلق و مهربانی هستیم» اینها شعارهایشان است. هنوز هم می گویند. هنوز هم از رو نرفته اند شروع کردند به مسلمانان طعن زدن که «شما اهل جهادید. شما اهل جنگید. شما اهل شمشیرید. شما اهل خونریزی هستید.» آن قدر گفتند و گفتند که مسلمانان را از رو بردند! آن وقت نویسندگان و دانشمندان مسلمان گفتند که «ما جهاد نداریم! در حقیقت جهاد ما، دفاع است!» خدای متعال می گوید: «جهاد کن!» دانشمند مسلمان می گوید: «جهاد، دفاع است!» خدا می گوید: ... اذا لقیتم الّذین کفروا زحفاً فلا تولّوهم بالادبار4؛به این ها پشت نکنید. با اینها مقاتله کنید: قاتلوا الّذین یلونکم من الکفّار5. نویسنده ی مسلمان می گوید: «جهاد فی سبیل الله، جهاد نیست، تهاجمی نیست؛ تدافع است!» این همه، عکس العمل تبلیغات مسیحیان است که از بس اسم «صلح و سازش» را آوردند و گفتند «جنگ و شمشیر کشی بد است و به کسی حمله نکنید»، مسلمانان اهل جهاد و عزّتمند از جهاد را خانه نشین کردند6.

- جهاد با همان شکل اسلامی اش که البتّه حدودی دارد ظلم نیست. در جهاد، تعدّی و تجاوز به حقوق انسانها نیست. در جهاد، بهانه گیری و کشتن این و آن نیست. در جهاد، از بین بردن هرکسی که مسلمان نیست دیده نمی شود. جهاد، یک حکم الهی است که بسیار هم با عظمت است. اگر جهاد باشد، ملّتها سربلند خواهند شد.

- لا تترکوا الامر بالمعروف و النّهی عن المنکر. امر به معروف و نهی از منکر را هرگز ترک نکنید که اگر ترک کردید فیولّی علیکم شرارکم آنجا که نیکی، دعوت کننده و بدی، نهی کننده نداشته باشد، اشرار بر سر کار می آیند و زمام حکومت را در دست می گیرند. اگر مردم به مذموم شمردن بدها و بدی ها عادت نکنند، بدها بر سر کار می آیند و زمام امور را در درست می گیرند. ثم تدعون بعد شما خوبها دعا می کنید که «خدایا، ما را از شرّ این بدها نجات بده!» فلا یستجاب لکم خدا دعای شما را مستجاب نمی کند.

در خطبه های نماز جمعه ی تهران - 1372/12/13


- در یکی از دعاهای صحیفه ی سجّادیه، در آخر دعایی که مابین نافله و فریضه ی صبح خوانده می شود، از امام سجّاد علیه السّلام چنین نقل شده است: اللّهمّ ارزقنی عقلاً کاملاً و عزماً ثاقباً و لبّاً راجحاً و قلباً زکیاً و علماً کثیراً و ادباً بارعا. آن حضرت، شش چیز از خدای متعال خواسته است. می فرماید: خدایا! عقل کامل، اراده ی نیرومند، لبّ راجح ...، دل پاکیزه، دانش بسیار، و ادبی برجسته و درخشان به من عنایت کن!

- نکته و خواسته ی سوم، «لبّ راجح» است. معنایش این است که «باطن و مغزِ کار من، از ظاهر و شکل کار من، بیشتر باشد ... ما دو نوع آدم داریم: یک نوع، آدمی است که هرچه هست، در ظاهر اوست. ظاهرش جذّاب و چشمگیر و احیاناً خاشع کننده و خاضع کنده است. اما باطنش پوک و پوچ است؛ چیزی در او نیست. این، بدترین نوع آدمی است که می خواهد منشأ آثار بزرگ باشد. پناه بر خدا! امّا یک نوع دیگر، آدمی است که باطن او بر ظاهرش ترجیح دارد. ظاهرش هرچه هست، باطن او بهتر و بیشتر از ظاهر، جذّابیت دارد. امام سجّاد علیه السّلام به ما یاد می دهد که از خدا بخواهیم آدمی از نوع دوّم باشیم. 

در خطبه های نماز عید فطر - 1372/12/22


- همه ی برادران و خواهران عزیز نمازگزار را به توشه برداری از این روز و این ماه دعوت می کنم. حقیقتاً اگر ما در این ایّام پر برکت و ساعات مغتنم، با چشم باز و دل نورانی به روزها و شبها و دقایق نگاه کنیم، ارزش آنها را برای سعادت، معنویّت، آینده و دنیای خود خواهیم دانست ... بهترین توشه ها در این ساعات با برکت، انس با خدای متعال، رو کردن به او، دل بستن به او، خواستن از او و سخن گفتن با اوست. عزیرترین چیزی هم که در این روزها و در این ماه از خدا می خواهید، «تقوا» باشد: و اسعدنی بتقواک و لا تشقنی بمعصیتک7. سعادت، در تقواست. دنیا، در تقواست. آخرت، در تقواست. فتح و پیروزی، در تقواست. و گشایش در همه ی امور و فرج الهی، در پرهیزگاری و تقواست. پس، از خدا بخواهیم که دل با تقوا به ما عنایت کند. یعنی به جای اینکه دل ما جذب هوس ها و هواها شود و انگیزه های دنیایی و مادّی و شخصی و حقیر، ما را به سوی خود جذب کند، اراده ی خدا جذبمان سازد و محبّت او، ما را به خود جذب نماید و این، بر همه ی کارهای ما، پرتو افکن باشد.


...


1. ادامه ی توضیح وصیت نامه امام علی علیه السّلام که بخش هایی از آن خلاصه شده است.
2. خدا را شکر که هنوز در محله ی ما، همسایه ها باهم سلام و احوال پرسی دارند و سراغی از هم می گیرند. اما متاسفانه هرچه دارد می گذرد، جامعه می رود به سمتی که حتی در یک آپارتمان که همه خیلی نزدیک به هم زندگی می کنند هم، خبری از یکدیگر ندارند. و این یعنی فاجعه.
3. در صنعت خودروسازی زیاد دیده شده که یک نفر مثلا یک پراید را می گیرد و خیلی خوب برایش کار می کند. یک نفر دیگر همان را می گیرد اما نه، فردایش تعمیرگاه است! این اتفاقی است که بین مردم هم زیاد شنیده می شود. «جنس ایرانی حساب کتاب نداره.» و الخ. خب این یعنی چه؟ این یعنی ما مسلمان تریم با این وضع کارمان یا ژاپنی ها و کره ای ها با آن وضعشان؟! ما ظاهر را چسبیده ایم و آنها...

4. سوره ی انفال، آیه ی 15.

5. سوره ی توبه، آیه ی 123.

6. نمی خواهم کاملا مقایسه کنم. اما ناخودآگاه یاد برخی از حرفهای رییس جمهور روحانی افتادم. واقعا چه اصراری وجود دارد که هی تکرار کنیم که ما به دنبال سازش با جهانیان هستیم و ما با هیچکس سر جنگ نداریم؟ آیا واقعا ما با هیچکس سر جنگ نداریم؟! جهاد با دشمنان و مستکبران آیا فقط زمانی واجب و لازم است که تحت فشار نباشیم و از لحاظ اقتصادی وضعمان توپ است؟! البته نمی گویم هر روز در بوق و کرنا کنیم که ما با شما سر جنگ داریم و می خواهیم به روی شما شمشیر بکشیم. نه؛ اما اینکه در بوق و کرنا کنیم که ما اهل سازشیم و جنگ نداریم هم از آن طرف قضیه افتادن است. 

7. فرازی از دعای عرفه

۱۵ تیر ۹۳ ، ۰۲:۵۴ ۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
زرافه